نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

تولد سورپرایز

1391/11/19پنجشنبه       درحالیکه دوسال وچهارروز داشتم دوستهای قدیم وهم دانشگاهی مامانم اومدن خونمون وبرای من  ومامانم(به مناسبت خونه جدیدمون) هدیه آوردن .ومامانی هم که مثل من سورپرایزشده بود با کمک من وستایش خونه رو تزیین کرد وخاله سارای گلمم یک کیک خوشگل برامون خرید وبدین ترتیب چهارمین جشن میلادم هم رقم خورد.ممنون خاله های گل ومهربون ان شالله وقتی پسربزرگی شدم براتون جبران کنم.     من خیلی نینیها رو دوست دارم واینجا به اصرارمن خاله هانیه نینی رو گذاشت توی بغلم       اسم این نینی ناز علی جونه وپسمل خاله لیلاست،این اولین ملاقات من وعلی آقا ب...
1 اسفند 1391

تولد دوسالگی باتم کارز

مامان نوشت: سلام به روی ماه تک تکتون همتون رو از راه دور میبوسم وخوشحالم که دوستان وفادار ومهربونی مثل شماها دارم. دیر اومدم اماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا راستش تازه دیشب بعد از یک هفته اونم با زور اومدیم خونه خودمون ،بعد از تولد خونه مامانم اینا بودیم به چند دلیل اولیش خستگی ودومیش از شیر گرفتن شاهزاده کوچولومون. خلاصه گزارش این چندروز سه شنبه :جشن تولد چهارشنبه وپنجشنبه:بیهوشی بعد از تولد جمعه:تولد دسته جمعی فرشته های بهمن شنبه:بازم بیهوشی یکشنبه:تولد اصلی محمدرهام جون دوشنبه :بیهوشی اساسی والان درخدمت شما عزیزان بفرمایید ادامه مطلب ...
29 بهمن 1391

من وکیان

سلام وروزخوش وخیرمقدم به همه عزیزان این پست رو قرا بود خاله سمیه(مامان کیان) بنویسه ولی به دلیل بهتر بودن عکسهای مامان سمانه ،مامانی مینوستش. واقعا عکاسی از ما وروجکها کار سختیه!!!!!!!!!!!!!! شنبه 23دیماه که مصادف با رحلت رسول اکرم وامام حسن بود رفتیم خونه خاله ی مامانم(مامانی کیان)که هر ساله نذری دارن. اینم عکسهامون تو هم اومدی پیشم؟؟؟؟؟؟بیا کفگیر،ملاقه بازی کنیم!!!!   مامان اومد بالا سرم ،با ملاقه بزنه سرم،خودم زدم توی سرم (بنده خدا مامانم) میخواستم با این ملاقه به به بذارم دهن کیان ولی مامانم نذاشت،عجباااااااااااا کیان بشین توی این آبکش،اصلا هم نترس...
1 بهمن 1391

یه دونه پسربادوتا 2

سلام به روی ماه تک تک دوستهای گلم من با اجازه همگی 22 ماهه شدم وخیلیییییییی خوشحالم که دارم به جشن تولدم نزدیک میشم واز شما چه پنهون مامانی از الان در زمانهایی که من خوابم وگاهی تا الهه صبح کارای تولدموطراحی میکنه. دیشب خونه خاله مامانم بودیم وناگهان چشم مامانی به اون جوجو خوشگله افتاد وگفت چه جالب محمدرهام گلم دوماهگیش با این مجسمه عکس داره الان که 22ماهشه ودو تا دو توی سنش داره هم با این ازش عکس میندازم ولی این کجا وآن کجا؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ عکس دو ماهگی فقط یک بار گرفته شد ولی 22ماهگی به کرار گرفته شد .با من وخاطراتم همراه باشید به روایت تصویر:   اصلا با اجازه نرگس جون (سازنده هنرمند این مجسمه گوگولی)ا...
4 دی 1391

دومین محرم زمینی شدنم

سلام ودرود فراوان بر حسین (ع) واهل بیت ویاران با وفایش سلام بر رقیه سه ساله وعلی اصغر شیرخواره     امسال هم مثل پارسال همایش شیرخوارگان در مصلی تهران برگزار شد ومن ومامان وبابا ومامی جونم در این مراسم شرکت کردیم .البته من امسال مثل سال گذشته از این مراسم باشکوه عکس ندارم چون اول مشغول شیطنت وبازی بودم وبعدش با وجود اینکه خودم برای اولین بار از ساعت 5/30صبح بیدار بودم  با تلاش زیاد مامان ومامی جون خوابیدم. مامانم میگه:حتما پسرم میدونه که امروز قراره توی عزاداری سالار شهیدان ونوگلش شرکت کنه که به این زودی بیدار شده ،آخه میدونید من سابقه در دیر خوابیدن دارم ولی در زود بیدار شدن نه!!!!!!!!!!!!!!! ...
4 دی 1391

خونه تکونی اجباری

تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1391 | 19:00 | نویسنده : مامان سمانه سلام به همه دوستای همراه وعزیز ونوگل خندونم خوبید؟خوشید؟سلامتید؟ ممنون که مارو از یادنبردید. سرم حسابی شلوغه،مشغول خونه تکونی وترشی و.............از این تیپ کارها یا به عبارتی کوزتی هستم. بالاخره آقای نجار بعد از 50روز خلف وعده تشریف فرما شدن ودرهای کمد دیواریمون رو ساختن وتوفیق اجباری خونه تکونی نصیب من بینوا کردن!!!!!!!!!چون توی این مدت که ایشون هرروز توی مسیر خونه ما بودن تقریبا کل خونه حسابی کثیف شده وخودتون بهتر از من میدونید که خونه تکونی واتاق چیدن با یک کودک نوپا وشیطون چه پروسه طولانی وعظیمیه!!!!!!!!!!!!!!! البته چند روزی بیشتر نیست...
4 دی 1391

1+20تمام

تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1391 | 20:24 | نویسنده : مامان سمانه مامان نوشت: جوجه پرطلای خونمون وارد بیست ودومین ماه زندگیش شد بیست ویک ماهگیت مبارک عمر مامان الهی 210سال سلامت وشاد زندگی کنی وهر ماه موفقتر از ماه قبل باشی نازدونه ام. بیست ویک ماهه که خونمون منور شده به نور وجودت وفضای خونمون پر شده از عطر نفسهات وملودی دلنواز صدای نازت موزیک متن زندگیمون شده وبا تو دیگه نعمت خدا بهمون تموم شده وهیچ چیزی کم نداریم.خدای بزرگ هزاران هزار بار شکرت عمرت جاودان ونوروجود وعطر نفسها ونوای سازت مستدام فرشته ی خوبیها   محمدرهام نوشت: درود وهزاران سلام به همراهان همیشگی خونه مجازی...
4 دی 1391

ویروس لعنتی

تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1391 | 19:54 | نویسنده : مامان سمانه سلام سلام صدتا سلام،هزاروسیصدتا سلام   خوشگل مامان دوهفته ای بود با بیماری دست وپنجه نرم میکردی واین بی حوصلگی باعث شد تا آپ کردن وبت به تا خیر بیفته. ماه من روز دوشنبه 1391/08/01که قصد داشتیم یه کیک توپ بپزیم وبرای عرض تبریک بریم خدمت مامی جون شما مریض شدی وبه جای تولد رفتیم مطب دکترت و به جای کیک سوپ خوردیم.البته مامی جونم سرما خورده بود وهمزمان با شما ایشونم تحت ویزیت بودن خلاصه این روزهاگذشت تا یکشنبه که شما دچار بیرون روی هم شدی ودرست در روزهایی که منتظر بهبودت بودم حالم رو اساسی گرفتی وجگرم رو کباب کردی آخه عمر من تو بگو !!پسرک نو پایی که همش...
4 دی 1391

هنرمند کیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1391/08/03چهارشنبه   مامانم میگه: هنرمند واقعی کودک 20ماه و18روزه ایه که از 3-2دقیقه غفلت مامانش کمال بهره رو میبره ویک همچین اثر زیبایی خلق میکنه. تعجب نکنید!!!!!!!!!! با عرض پوزش مامانی رفته بود یه جایی که همه تنهایی میرن ومنم از فرصت استفاده کردم ویک تکه از مداد شمعیم که دیشب شکسته بود رو از زیر مبل پیدا کردم و روی دیوار اتاق خودم ودیوار پذیرایی نقاشی کشیدم. بذار رو پنجه هام بایستم تا از فضا حداکثر استفاده رو ببرم. تازه ..................خوشحال وخندون دست مامانی رو گرفتم وآوردمش تا نقاشیمو ببینه وداشتم بهش میگفتم که جوجو کشیدم که ناگهان مامانی با چشمانی گرد شده ودر حالتی...
4 دی 1391