نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

مردادانه

سلام ماهکم   سلام دوستان گل که درنبودمون جویای حال واحوالمون بودین. ازمرداد حال بابابزرگم ناخوش بود وهمش بیمارستان بود. ولی بود،حضورداشت،مهرش از چشمای بی حالشم حس شدنی بود. بودوکنارش کلی خاطره هم بود. یکم مرداد روز عقدآسمونی دایی جان وزندایی بود،شانزده مردادزندایی مهدیس رو پاگشاکردیم وبابابزرگ مهربونم زنگ زد ومعذرت خواهی کرد که نتونسته بیاد. از اون روز عکسی ندارم ،از این کوکی ها هم زندایی جون عکس گرفته. 22مرداد حنابندون اقا سعید برادر زندایی مهدیس بود و28 هم عروسیش.   26 مرداد هم روز دختر بود وما برای زندایی جانمان کیک پختیم. وقتی پاهای کوچولو به کمک دس...
17 آذر 1394

باغ ایرانی

1394/01/25 با دوستان بهمنی رفتیم باغ ایرانی که البته با سالهای قبل خیلی متفاوت بود. قشنگ بود ولی نه به قشنگی وپرگلی سالهای پیش     ادامه صبحانه خوردیم و... خورده نخورده رفتین دنبال بازی وبدو بدو همتون میخواستین نیکا رو تاب بدین شماهم از فرصتی برای ناز ونوازش نیکا توپولو استفاده میکردی   فوتبال بازی پسرهای بهمن89 ارشان داور مسابقه بود ولی خسته س نشسته داوری میکرد البته گاهی جای صندلیشو عوض میکرد تا به همه جای بازی تسلط داشته باشه     این اسکیت رو...
3 تير 1394

قرار فرشته های بهمنی

1394/01/18 اولین قرارفرشته های بهمن 89 دربهشت مادران برگزار شد. یه آلاچیق پیدا کردیم که وسطش خاکی بود واینگونه شد که تو حلق خودمون خاک بازی کردین. همش بدو بدو میکردین ومیرفتین سمت درب خروجی که خانم مراقب اینجا بهتون تذکرداد. همتون مشغول دست دستی برای نیکا فسقلی بودین.     اون روزکلی بلا سرت اومد فرشته ی نازم ،به پیشنهاد دوستان برات صدقه گذاشتم واومدیم خونه هم برات اسپند دودکردم. چه خوشگلی چه ماهی،چشم نخوری الهی(سوسکم خودتونین) ...
2 تير 1394

تولد باران

بالاخره اولین جشن از مولودهای بهمن دوست داشتنی فرا رسید . 1393/11/02تولد باران عزیزم با تم مینی موس تولد باران نازنین درادامه برنامه های تولد باران خیلی شاد وجذاب بود برای بچه ها. نفس مادر اصلا از گریم صورت خوشت نمیاد ولی اونجا تحت تاثیر دوستات قرار گرفتی وانجام دادی والبته از همه زودتر هم صورتت رو شستی کلا زیادی نظیفی عمر مادر همیشه بخندین فرشته های مهربون باران جون ومهمون خوشگلش رهام عنکبوتی   درحال شرکت دربرنامه ها وبازیهای تولد         موج شادی...
3 خرداد 1394

تولد گروهی فرشته های چهارساله

سلام 1393/10/19مصادف با میلاد حضرت محمد ماه مادر امسالم براتون تولد دسته جمعی گرفتیم،بماند که چقدر سخت امسال این مراسم برگزار شد ولی شکر که این رسم قشنگمون پایدار موند انشاءلله مامانا همکاری کنن وجشنمون هرساله باشه.وهرسال یک خاطره ی بینظیر از رشد دسته جمعیتون داشته باشین امسال به دلیل به حد نصاب نرسیدن فرشته های بهمنی چند تا مهمون نازنین دیگه هم داشتیم که یه کم کوچکتر از شماها بودن آرتین جونم یکی از اون مهمونای نازنین بود که هفت ماه زودتر به استقبال میلادش رفت. امسال تولدتون رو توی مجتمع کوروش گرفتیم ومن وخاله هانیه مسئولیت برگزاری رو به عهده گرفتیم وخیلی خوش گذشت .واولین تجربه ی تولد گروهی کوروش بود وواقع...
3 خرداد 1394

قرار فسقلی ها

1393/09/08 همراه دوستهای خوب همسن وسالت رفتیم خانه بازی. رایان-احسان ونیکا- عسل وماماناشون بقیه درادامه مطلب     برخلاف مسیر رودخانه که میگن همینه ها!!!!!!!!     محمدرهام جون واحسان جون تیم تشکیل داده بودن ودربرابر حمله ی سه پسر بزرگتر از خودشون دفاع میکردن وغش غش میخندیدن وفکر میکردن اونا دارن باهاشون بازی میکنن. ماهم هیچ دخالتی نکردیم وجنگ وبازی به هر طریقی که بود گذشت وشما لذت بردین.   بهمنی های الکلنگ سوار   پسران برج ساز     ...
28 آذر 1393

مهمونی سه فرشته

1393/09/05 عسل جون ومامانش ورایان جون ومامانش مهمون من ونازدونه م بودن وخیلی خیلی بهمون خوش گذشت،خاله هانیه یه کم حال ندار بود واز اومدن منصرف شده بود که با اصرارمن اونا هم اومدن وخیلی خیلی بیشتر خوش گذشت. عسل خانوم مظلوم پسرطلای من که با این ته دیگ خوردنش شگفت زده م کرد وبازی وشادی فرشته های بهمنی   وبرجی که نازدار من با قاصدکهاش درست کرد. پسرماه من خیلی دست ودلبازی وبا سخاوت تمام وسایلت رو دراختیار دوستات قرار میدی عاشق خودت وقلب مهربونتم فرشته ی زمینی من ...
26 آذر 1393

سرزمین عجائی

سلام روز پنجشنبه یکم آبان یه روز پرترافیک برای من ونازدونه م والبته آقای پدر بود.اول قراربود جمعه وسه تایی بریم سرزمین عجائب ولی چهلم زنعموی بابایی بود وما برنامه رو انداختیم برای پنجشنبه وهمراه هانیه جون وعسل نازش رفتیم که چهارشنبه فهمیدیم مراسم افتاده برای پنجشنبه وبا این تغییر برنامه خدا میدونه ما چه ستمی کشیدیم بابایی نیمه ی مسیر اومد دنبالمون وتوی ماشین لباس عوض کردیم وناهارخوردیم وکلی عذاب کشیدیم و... خلاصه که روز شلوغی بود ولی خیلی خوش گذشت بعد از ختم هم رفتیم خونه ی مامانبزرگ وکلی با پسرعمه هات بازی کردی البته از اون روز نسبت به آرمین نظرت عوض شده وهمش میگی ازش خوشم نمیاد پسر بد وبی ادبیه داشت دوستمو خفه میکر...
17 آبان 1393

روزجهانی کودک ومهرگان

1393/07/16 سلام عروسکم،سلام ملوسکم،سلام مروارید زندگیم،سلام الماس کوه نورم،سلام فیروزه ی نیشابورم سلام قیمتی ترین دارایی من وسلام هستی من هرسال اولین روز ورود به ماه جدیدی از زندگیت توی مهرماه با روزجهانی کودک ومهرگان مصادف میشه. مهرگان سومین روزآریایی(بعد از سپندارمذ وآب پاشونک) بود که با تحقیق ،امسال به روزهای من وشما اضافه شد البته نتونستم میزی که مدنظرم بود رو برات بچینم چون کل وقتمون با برنامه ی روزکودک پر شد ولی خوشحالم که دوستان از من ایده گرفتن واین روز رو گرامی داشتند . به پیشنهاد مامان سمانه وبه زحمتهای خاله هانیه براتون یه جشن دسته جمعی گرفتیم یه جشنی مشابه تولد دسته جمعیتون که هرسال بر...
6 آبان 1393