نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

مسارفت مهشد(پشت صحنه)

پدروپسر به دنبال جای مناسب برای نشستن وهمچنان استاد عکس خراب کردنی ماه تابانم داشتی این حرکت رو انجام میدادی که مسئول پارک برات یه صووووووت محکم زد وچنان ترسیدی وبهت برخورد که حد وحساب نداشت. قربونت برم پسرک نازنازی من اینجا داری داد میزنی: ماااااااامااااااااااااان کمک !!!!الان خورشیدکمو میخوره خودت خورشیک رو میبردی داخل قفس وتا حیوونا نظرشون جلب میشد ومیومدن سمتت سریع میاوردیش بیرون ولی این سری یه کم خطا داشتی وخورشیدک دور میله تابونده شده بود وشما کلی وحشت کرده بودی که نکنه لاما اونو بخوره!!!! تازه بعدشم کلی به لامای بیچاره چشم غره رفتی قرب...
12 مهر 1393

مسارفت مهشد(قسمت آخر)

بریم سراغ ادامه خاطراتمون 1393/05/15 عزیزدلم سه سال ونیمه گیت مبارک الهی همیشه پیروز وبهروز وسلامت باشی خیلی خوشحالم که من وبابایی همدلیم،خیلی خوشحالم که برای ثمره ی عشقمون حسابی ارزش قائلیم وخیلی خوشحالم که خدای مهربون توروبه ما داد پسرک مهربونم درسته عاشق وگردش ومسافرتی ،درسته توی صحنهای حرم انقدر بدو بدو میکنی که آدم کیف میکنه ولی بالاخره ما باید به فکر تو هم باشیم وتفریحات کودکانه هم داشته باشیم. امروز روز توئه عروسکم من:محمدرهام دوست داری کجا بریم امروز؟؟ محمدرهام: باغ بَش من:دیگه کجا؟ محمدرهام: باغ بَش من:فقط باغ وحش؟ محمدرهام: نه!!!!!!!!جوجه پَرَندَگا...
12 مهر 1393

مسارفت مهشد(قسمت اول)

به نام خدا امام رضای مهر ومهربونی امسالم برای ما دعوتنامه فرستاد دوازده مرداد نود وسه برای اولین بار سه تایی رفتیم مشهد،همیشه دسته جمعی میرفتیم وخیلی عالی بود ولی امسال همراهانمون نتونستن بیان وسه تایی رفتیم که اونم لطف خاص خودش رو داشت. دوازدهم ساعت شش بعداز ظهر باماشین خودمون راهی مشهد شدیم وبابایی بنده خدا یه تنه تا سبزوار رانندگی کرد ومن نتونستم کمکش کنم،ماجرای زانو دردم رو مفصلا برات مینویسم نازدونه جونم. سبزوار استراحت کردیم وصبح راهی مشهد شدیم ،وقتی رسیدیم نیشابور مامان هوس خرید سرویس فیروزه کرد وچندساعتی برنامه ریزی مون به تعویق افتاد. قسمت اول سفرنامه درادامه مطلب 1393/05/13 اینجا نیشابور...
11 مهر 1393

محلات(قسمت دوم)

درود 1393/03/16 بفرمایید ادامه مطلب دلبرکم،قربون این مدل نشستنت برم الــــــــــــــــــــــهی ماهیِ دریای وجودم،تو از همه این ماهی زینتی ها زیبنده تری یاد روزهای ماهی بودنت،غلط خوردنت،چرخیدنت بخیر عروسک نازنینم فوری پایی به آب زد کمی هم لمید واز دیدن طبیعت لذت برد اینم ماهیهای خوشگلی که ریخته بودن توی محوطه ابتدایی سرچشمه وانصافا زیبا بودند یه عکس مادروپسری با خوشگلی که تازه از آب بازی برگشته نمیدونم چرا محمدرهامم جدیدا انقدر ازلباس پوشیدن متواری میشه!!!!!!! این همون استخریه که کلاه مبارک...
30 خرداد 1393

محلات(قسمت اول)

سلام به روی ماهتون بایک محمدرهام نامه ی دیگه درخدمتیم. 1393/03/14 رفتیم محلات که شنیده بودیم هلند ایرانه،مهدگل وگیاهه رفتیم که اینا رو ببینیم         ولـــــــــــــــــــــــــــــــــــی ادامه درادامه...................       خبری از این خوشگلی ها نبود وشنیدیم که چندین ساله که باغ گل محلات جمع شده ومحدود شده به صدها فروشگاه گل وگیاهی که فکر میکنم توی همه شهرها باشه. از همین گلخونه ها که گل وگیاه میفروشن خلاصه رسیدیم به هلند ایران وبعد از اینکه پدرجون کارهای خانه معلم رو ا...
27 خرداد 1393

دارالمومنین(قسمت آخر)

مجدادا سلام 1392/03/02جمعه با ادامه سفرنامه مون به دیار سهراب درخدمتتونیم این درخت انار خوشگل دقیقا روبروی ورودی حمام فین بود ،من موفق به دیدن این حمام تاریخی که میدونم از اون جویبارها وفواره های مورد علاقه ی من داره نشدم،چون بسیار بسیار شلوغ بود ومامان سمانه درواپسین لحظات به باباعلیرضا گفت برو بلیطها رو پس بده نمیریم. به منم قول داد در فرصتی که  انقدر شلوغ نباشه من رو برای بازدید بیاره ومن نیز پذیرفتم با ما همراه باشید درحال تماشای درخت انار که تا حالا ندیده بودم به جای حمام فین از نمایشگاه ماهیهای زینتی دیدن کردیم   با جناب لاک پشت...
18 خرداد 1393