دوستانه
1393/05/23پنجشنبه دوره ی دوستای دانشگاه مامان سمانه بود واین بار خونه ی هانیه جون دعوت شدیم وکلی دورهم خوش گذروندیم. هانیه جون ومامانش رو حسابی تو زحمت انداختیم وشرمنده شون شدیم. اینم نسل بعدی هم دانشگاهی ها ستایش جون ومهرسام که برادر پرنیانه وعضو جدید گروهه،من وپرنیان بازمن دوربین دیدم وادا واصولم شروع شد. ماشینی که دستمه هدیه ی پرنیان وبرادرشه بعد از مهمونی توی پله ها برای من ومامانم یه حادثه ی وحشتناک رخ داد. مامان سمانه زانوش گرفت یا پاش سرخورد!!!!!!!!نفهمیدیم چی شد!!!!!وبا باسن مثله کارتون تام وجری چهارپنج تا پله رو رفت پایین وتو...