نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

اتل متل توتوله2*94

1394/02/11 انگری برد یکی از بازیهای مورد علاقه ته،برای همین تصمیم گرفتم یه تابلوی شنی با طرح انگری برد برات بخرم.   این هم جوجه پرطلا ونتیجه ی زحماتش این ملخ رو روزقبل ازمون هدیه گرفتی معلومه دیگه بابت چی؟؟ میوه خوردن   یه روزباهم رفته بودیم گردش که رفتی داخل مغازه واین ملخ رو انتخاب کردی وگفتی بخر ،منم گفتم باشه!!ببینم این هفته چقدر میوه میخوری شماهم که از میوه بیزاااااااار،زدی زیزگریه وبه ایجاد تشنج متوسل شدی ومن محکم بهت گفتم:اگه دوست داری میتونی گریه کنی ولی تغییری توی حرف من ایجاد نمیشه ومن صدای گریه ت رو نمیشنوم. از طرفی هم ...
3 تير 1394

نظم خلاقانه

1394/02/05 پسرکم خیلی منظم ودقیق بازی میکنه فقط حیف که همیشه اسباب بازیهاش زیر دست وپامونه واصلا راضی به جمع کردنشون نیست. دقیقا درهمین لحظه های بحرانیه که یا خسته س ،یا کمرش درد میکنه یا............. ولی به ترتیب چیدن اسباب بازیها علی الخصوص ماشینهاش واقعا دیدنیه. وقتی یه مامان درراستای سالم خوری مجبوره نیمی از فضای خونه رو به سبزی خشکوندن اختصاص بده ،میبینه که پسرش چقدر قشنگ از کمبودجا استفاده بهینه میکنه واز دیدن این صحنه کله قندهاست که توی دل مامانه آب میشه به یادعسلی خرگوش میشه وکمی هم برای مامان ذوقناکش لوس میشه   واینگونه ست که دیدن بچه ت بزرگترین...
3 تير 1394

اتل متل توتوله 1*94

یک ساله اتل متل توتوله وشیرین تراز عسل ننوشتم،واقعا فرصت نکردم پسرکم منو ببخش از این به بعد رو مینویسم تا انشالله جامونده ها رو هم بنویسم. 1394/01/23 این روزها دائم از گوشه کنارخونه صدای چیک چیک میشنوم،برای افتادن این اتفاق فقط یک لحظه غفلت کافیست. پسرکم عکاس میشود گاهی عکسهای عالی وباکیفیت، گاهی به قول خودش عکسهای چروک (تار) وگاهی عکسهای سلفی که آنها هم در دودسته صاف وچروک تقسیم بندی میشوند. سوژه ها هم زنده ومرده هستن،راحت بگویم تنوع درسوژه بینظیراست.     وقربان برم خدایی که از گل وجودارزشمندی چون تو را آفرید.   ...
2 تير 1394

یه عالمه اتل متل توتوله

سلام وسیصد تا سلام سلام نفس مامان خوبی؟؟عشقکم توی این مدت که ننوشتم اتفاقای زیادی افتاده ولی علت اصلی ننوشتنم یه اتفاق بد بود،مامانبزرگت دچار صانحه تصادف شد اونم از نوع بسیار شدیدش واین گرفتاری منو از خاطرات نوگلم دور کرد. الان خداروشکر بهترن ولی همچنان بیمارستانن،ولی من همش چندروز فرصت دارم تا پستهای نانوشته م رو بنویسم میدونی چرا؟؟؟؟؟؟؟   آخه سه شنبه تبلکته عزیزمادر   ومیخوام آپ باشیم پس به امید خدای بزرگ ،شروع میکنم این پست پراز اتل متلهای ننوشته این مدتمونه بزن بریم عمـــــــــــــــــــــــــــــــرمادر 1392/07/12 من وقتی کوچولوتر بودم یه بار هفت تا تخم مرغ رو دونه دونه کو...
12 بهمن 1392

اتل متل توتوله 12

سلام به دوستان ویاران همیشگی وقتتون بخیر 1392/07/11پنجشنبه مامانم چند وقتی بود که میخواست برام خمیرخونگی بسازه ولی بعد نظرش عوض شد وبه خاطر ابزارهای این بسته ،اونو برام خرید.که یک سی دی فوق العاده هم داخلش بود ومن ومامانی رو شیفته ی خودش کرد.       ببینید چه هنرمندم!!!!چه کلکسیون خوشگلی چیدم به به حالا باسرنگ میخوام خمیرفرم بدم به کمک مامانم آدم برفی یا به قول خودم خانوم برفی ساختم. 1392/07/13شنبه حالا چی بسازم؟؟!! یه خانواده میخوام درست کنم نتیجه هم شد این نینی ومامانش بعد ...
15 مهر 1392

اتل متل توتوله 11

1392/07/11پنجشنبه درود وروزخوش میخوام از آخرین فرصتهام استفاده کنم؟؟؟ منظورم شن بازیه،آخه تا چند وقت دیگه که هوا خنک شه احتمالا شن بازی ما تعطیل شه،مگراینکه مامانی دلش به رحم بیاد وشنهای نازنینم رو به خونه راه بده!!!!!!!!!     درادامه مطلب منتظرحضورگرمتان هستیم امروز رفتار وسواس گونه ونظیفیم رو کنار گذاشتم وهمون مدلی که مامانم دوست داره بازی کردم.هپلی هپوووووووووووووو    من ومامانم توی خونه خیلی با هم میرقصیم،ولی مامانم امروز اعتراف کرد که مهارت من بیشتره چون تا حالا مامان سمانه موفق نشده بود شن برقصونه!!!!!     ...
15 مهر 1392

اتل متل توتوله 10

به نام حق سلام 1392/06/27 رنگ کردن یه حجم دیگه البته از نوع زاویه دارش چه کوبیسمیه!!!!!!!به به مامان فدای محمدرهام الملک میخوام با نحوه تهیه پاستاهای غنی شده یا رنگ شده آشناتون کنم پاستاها رو میریزن جلوی یه عالمه بچه خلاق ومیگن رنگشون کنین بعد میگن قرمزاش طعم گوجه داره.......... یا اینطوری ترکیب رنگ میکنن و وصلش میکنن به اسفناج وخواصش اینم آقای مهندس درحال کشف یک رنگ وطعم متفاوت ودلچسب وطراحی یک بسته بندی شیک ومتفاوت مرحله بعد از اکتشافات چیه؟؟؟ نظافت که نیمی از ایمان است ورعایت بهداشت که لازمه وازاصو...
6 مهر 1392

اتل متل توتوله 9

سلام وعرض وقت بخیر مدت مدیدی بود مامان من به دنبال ماسه دریابود وچون قصد شمال رفتن نداشتیم به دوست وآشنا سپردیم که هرکی رفت برامون یه کم بیاره. تا اینکه عمومنصور شوهر عمه گرامم وخانواده راهی محمود آباد شدن وبرامون یه عالــــــــــــــــــــمه ماسه آوردن تا از بازی باهاش لذت ببرم ومن ومامان کلی دلشاد شدیم ودعاشون کردیم . جاداره از همین جا از عمه وشوهر عمه ی عزیزم یک دنیا تشکر کنم. ماسه ها توسط مامانی وسواسی به مدت یک هفته آفتاب خورد وضدعونی شد ،بارها هم الک شد که انصافا تمیز بود وسپس مورد بهره برداری من قرار گرفت. 1392/06/07 بدون شرح       &nb...
21 شهريور 1392

اتل متل توتوله 8

      1392/06/02 درود چندوقت پیش با مامان سمانه رفتیم سوپرمارکت سرکوچمون وبا وسواس ودقت بسیار یه بسته ماکارانی خریدیم ،اونم نه برای خوردن بلکه برای بازی کردن ولذت بردن. کلبه ی پارچه ایم که توی عکسها مشهوده چندماه پیش توسط مامان وبابا جمع شد ورفت توی کارتنش اونم به علت اینکه من با جامپینگ اشتباه میگرفتمش ومیپریدم روش واصلا گوشم بدهکار نبود که این کار بسیار خطرناکه تا اینکه چند شب پیش ناگهان وبدون مقدمه زدم زیرگریه ومامان وبابا رو متعجب کردم ووقتی جویای علت شدن،گفتم: من دلم برای خونه ام تنگ شده لطفا بیاریدش مامان وبابام خندیدن وگفتن خب صحبت کن چرا اشک میریزی !!!حیف این مرواریدا ن...
21 شهريور 1392