گردش
پنجشنبه 1392/05/17
به همراه پدرجون وخاله اینا رفتیم دریاچه وپارک چیتگر که البته شما به دلیل اینکه داشتی طبق روال این یکی دوماه اخیر پوپت رو نگه میداشتی وبا عمل دفع مبارزه میکردی حس وحال خوبی نداشتی ونمیذاشتی ازت عکس بگیرم بعدم که شما درمبارزه شکست خوردی وحالت خوب شد من دیگه خسته بودم وحس وحال نداشتم.
به جرات میتونم بگم سخت ترین مرحله بچه داری از پوشک گیریه،یعنی اون شب وقتی یه ساک بزرگ لباس کثیف به کوله بارمون موقع برگشت اضافه شد ونصف زمان تفریحم به تعویض لباس گذشت بیشتر از قبل به روان پاک مخترع پوشک درود فرستادم وقدر این نعمت رو دونستم.ولی این نیز بگذرد ومن با شناختی که از خودم دارم به سرعت همه اینا یادم خواهد رفت وبرای همه از سهولت این پروسه خواهم گفت.قطعا همه هم بهم میگن خوش به حالت پسرت خیلی آرومه ویک درصدم نمیگن مامانه خیلی خانومه(الان خودستایی بود عایا؟؟؟)ویا میگن خدا شانس بده بچه ما که اینطوری نبود
بفرمایید ادامه
پسرگلم تقربا هرروز بدون پوشک میبرمت بیرون حدود یک یا نهایتا دوساعت ولی این گردش اولین وطولانیترین گردش شما بدون حضور پوشک بود
جناب پدروآقای پسر که به زور از سنگزیزه های روی زمین جدا شده
اینم لباس محلی شیرازیهاست که توی یه غرفه برای فروش وکرایه گذاشته بودن
قبل از اینکه پوپ بدی طبق عادتت هی دویدی وجیغغغغغغغ زدی که
من پوپ نمیدم!!!میتسم خلی میتسم
(بازم خوبه میگی پوپ وخیلی ها متوجه نمیشن چی میگی وگرنه که دیگه شهره ی عالم بودیم)
ومن همش درحال روحیه دادن وآروم کردنت بودم ،این عکسها مال وقتیه که عملیات با موفقیت به پایان رسیده بود وحالت خوب شده بود وتازه دلت میخواست بازی کنی.
مرتب با خاله سارا صحبت میکردی وچون فهمیدی سرش گرمه ،گفتی:
الان کامیوتتو میخورم،هام هامخوشمزه اس
خاله سارا هم میگفت:خاله جون اگه بخوریش بازم دلت درد میگیره هاااا
محمدرهام نوشت:
نه انگار حواسش پرت نمیشه!!حالا چیکارکنم؟؟؟
فهمیدم
میرم پیش آقایونین(آقایون)ای بابا اینام که گرم صحبتن!!
دایی جان،بابایی،عمو مُتِضا میخورمتونااااااااااااااااا
فردای اون روز همش میگفتم:
آی دلم درد میکنه،کامپیوته گاله سارا رو خوردم دلم درد گِئفته
مامان:
بییم پاک پوپ بدم حالم خوب بشه
مامان:
این عکسها هم ربطی به این پست نداره ولی جالبه
چندروزیه خیلی با عروسکام ارتباط خوبی برقرار کردم وهمش بهشون محبت میکنم وبهشون وعده میدم که اگه توی اتاق جیش نکنن میبرمشون پارک وباغ وحش وبهشون شکلات میدم.
یا مثلا بهشون میگم اگه پسر خوبی باشی وروی فرش جیش نکنی میبرمت خونه مامی جون باشه؟؟
قبل از خواب روی قصری میذارمشون وخودمم میرم دستشویی ایرانی وبعد همدیگه رو بغل میکنیم ومیخوابیم
تا درودی دیگر بدرود