باغ ایرانی
چهارشنبه1392/07/03
به همراه دوستم ومامانامون راهی باغ ایرانی شدیم.یه باغ خوشگل وباصفا با معماری اسلامی ایرانی.یه روز خوب ،یه هوای پاک وبینظیر ویک دنیا دوستی که انشالله پایدار باشه.
ادامه درادامه
اولین آب بازی پاییزی
با رایان جون فوتبال بازی کردیم.
مامان سمانه برگا رو ببین اینجا گیر کردن!!
وآغاز بدو بدو برای دلچسب تر کردن اولین گردش مهرماهی
تاب تاب بازی
واین هم دوست فوتبالیستم بعد از یک شوت جانانه
دودوست مهربان،دردست هم
به قول عمو رضا بابای رایان:
سوم مهرِ15سال بعد با دوتا پسر نو جوون میایم اینجا وبهشون میگیم،15سال پیش درچنین روزی برای اولین بار آوردیمتون باغ ایرانی
درحال تماشا وگفتگو درمورد پیشی
من و مامانی
بیا دیگه..............بیا بریم
پرتاب انجیرهای دفرمه شده زیر تیغ آفتاب
آبیاری گوجه
بوییدن ولمس گلهای زیبا
یه کمی هم نازوادا
ومجدادا عشقممممممممم آب بازی
انگشتمو کردم توی فواره وبه آب خروجی جهت دادم .
فواره اینطوری باشه بهترنیست؟؟؟؟!!!!
وبازهم دعای خیر مادر:
به سلامت بروی از پیچ وخمهای زندگی روح مادر،موفق ودلشاد وتندرست باشی وقدمهایت چون کوه استوار
از هرچه بگذریم آب بازی چیزدیگر است
یایان جونم خیلی اهل آب بازی نبود ولی من اصرارداشتم بپرم تو اب که مامانم مانعم شد آخه یه کوچولو هم آب وهم هوا سرد بودن
درست درهمین نقطه بودیم که ناگهان باد ناقلایی اومد واز آسمون بارون گردو اومد که یکی از اون گردوها هم با کله خاله زهرا اصابت کرد بعدم مشغول گردو شکستن وخوردن شدیم،جاتون خالی خیلی هم پرمغز وخوشمزه بودنمامانم توی دلش داشت خدا خدا میکرد تا یکی دیگه از اون بادها بیاد مدیونید اگه فکر کنید مامانم شکموئه
بزن بریم رفیق
اینجا یایان(رایان) داشت به من میگفت تو همین جا وایسا تا من بیام باشه؟!؟!؟!
بدو بدو ی جانانه
بازی بچرخ بچرخ
اینم عکس دسته جمعیمون
دلتون شاد،لبتون خندون،تنتون سلامت
خدایارو نگهدارتون