4شنبه سوری ونوروز94
1393/12/26
امسال به رسم انزلی چی ها چهارشنبه سوری سبزی پلو با ماهی خوردیم،دست پدرجون ومامی جون درد نکنه
بعدشم رفتیم برفراز بام هفت طبقه تا بالن بفرستیم به آسمون هفتم
والحمدلله این سال مزخرف تمام شد وبهار طبیعت رسید.
از نامگذاری وبرچسب زدن به روز وسال وماه متنفرم،از آدمهایی که هنرشون برچسب زدن هستش وبه حیوان وساعت وانسان وهیچ چیز رحم نمیکنن بیزارم.
ولی واقعا سال نودوسه بدترین سال زندگیم بود وامیدوارم دیگه هرگز پیشامدهای این سال رو نه من ونه خانواده م وهیچ مسلمونی تجربه نکنیم.
1394/01/01
ازاونجایی که عاشق حیواناتی ،وقتی بابایی پرسید برات عیدی چی بخرم؟؟
گفتی :خرگوش
ومحاله ما بهت قول بدیم وعمل نکنیم،علیرغم میل قلبی من برات خرگوش ناز مینیاتوری خریدیم.
البته عاشق ماشین هم هستی و برات یه ماشینم خریدیم.
وقتی پول بهت دادم بهم گفتی:
این چه وضعیه،پس کادوش کو؟؟اینطوری به بچه ت هدیه میدی؟؟
منم واقعا خجالت کشیدم وشرمنده شدم
راستی با کمک همدیگه اسم خرگوشت رو *عسلی* گذاشتیم.
اینم هفت سین ساده وجمع وجورامسالمون
کلی خندیدی ولذت بردی تا تخم مرغ رو به ببعی تبدیل کنیم .
وقتم نکردیم براش گوش وپا بذاریم ولی بازم بانمک شده بود.
ببعیمون نشسته ،بنده خدا خسته س خستـــــــــــــــــــــــــه
وآغاز سال 1394 خورشیدی
ان شالله توی این سال بهترینها درانتظار همگی باشه.
توی عید هرجایی که میرفتیم باید عسلی رو هم با خودمون میبردیم.
همه هم دوستش داشتن وازش استقبال میکردن.
اینجا داشت خوابت میبرد وحسابی اخمو شده بودی
اینم آقای عسلی درحال چریدن درحیاط خونه ی مامانبزرگ
پ ن:
عمه فریده آورد بهت عیدی داد وبهش گفتی:
پس کادوش کو؟؟
عمه هم کلی چلوندت وسریع رفت یه پاکت آورد وپول رو گذاشت تو پاکت وداد بهت
شنوندگان این داستان هم احترامشون رو دست خودشون گرفتن وهمه عیدی ها رو درون پاکت تقدیمت کردن.
قربونت برم بلبل زبون مادر
تا روزی هم که بریم خونه ی خاله سارا هرجا میدیدش میگفتی:
خاله سارا نمیخوای بهم پاکت بدی؟؟
نمیدونم به این کارات بخندم یا از دستت حرص بخورم یا توی دلم بهت بخندم؟
تا میام برم رومنبرونصیحتت کنم یاد این جمله که به کرار توی کتاب *کلیدهای رفتار با کودک 4ساله*تکرار شده میفتم که:
والد گرامی به یاد داشته باشید
******او فقط چهارسال دارد******
پ ن :
از قبل از تولدت تا الان کتابهای انتشارات صابرین خیلی بهم کمک کردن وازنظر موضوعی عالی وبینظیر هستن.
هرسال با ورودت به سال جدیدی از زندگیت منم با پنجره ای که کلیدهای صابرین روم بازکردن به استقبال بهار تازه ای از زندگی زمینیت میام دلبند ماه چهره ام.