یلدای گروهی
روز دوشنبه 1391/09/27
همراه دوستهای همسن وسالم به پیشواز یلدارفتیم.این جشن به یاد موندنی به دعوت دوست خوبم ارشان جون انجام شد وخیلی خیلی به هممون خوش گذشت.دست مامان وبابای گلش درد نکنه که این زحمت رو به جون خریدن تا یه روز شاد وبه یاد موندنی برای ما رقم بزنن.
از چند روز قبل مامانی به شدت برنامه های هواشناسی رو دنبال میکرداز روز یکشنبه هوا زمستونی شد وبرف توپی باریدن گرفت ومامانی غصه دارشده بود که اگه دوشنبه هم بباره چطوری باید از غربیترین نقطه تهران به شرقیترینش بریم؟؟؟؟؟
خلاصه خدا بهمون لطف کرد ودوشنبه هوا آفتابی شد ولی خیلی سرد بود وما به لطف مهربان پدر قُطرتهران رو طی کردیم وبه منزل ارشان جون رفتیم.هرکدوم از مامانا یه زحمتی کشیده بودن تا این بزم هرچه با شکوهتر برگزار بشه.دست همشون دردنکنه
اینم میز یلدای گروهی فرشته های بهمنی
من وکسرای نازنین
قرارشد تا جایی که ممکنه مجلس با تم هندونه برگزارشه به همین دلیل من ومامانی قرمز پوشیدیم وبادکنکها هم سبز وقرمز بود.
بادکنک سبز ومحمدرهام قرمزپوش
کلی با دوستام بادکنک بازی کردیم وبهمون خوش گذشت.
اینجا دارم با تمام قدرتم بادکنک رو برای احسان میندازم.
ساعتگرد:
احسان-من-باران-رها(پشت سر باران)مایا
آخیششششششششششش خیلی مزه داد،حیف که خسته شدم وبه استراحت نیاز دارم.
این تاج خوشگل هنردست خاله بهار مامان باران جونه واقعا دستش دردنکنه
حالا نوبت به کیک خوشگل وخوشمزه خاله مرضیه مامان ارشان جون میرسه،جای دوستهایی که نبودن سبزهندونه ای
ساعتگرد:
خودم-محمدمهدی (پشت سرمن)-ارشان-عسل-نینیهای پشت به دوربین یادم نیست کیا بودن-آوینابا تاج هندونه ای-محمدامین درحال حرکت-رها-مایا-رایان(پشت سر مایا)
وشیرچه بعضی از دوستان درکیک
من ومحمدامین دراوج خستگی به دستهای آوینا خیره شدیم
یک عکس خوشگل از طرف خاله ملی که عکاسیش حرف نداره.
روزخیلی خیلی خوبی بود وبه من ومامانم واقعا خوش گذشت.
به صد یلدا الهی زنده باشید
اناروسیب وانگورخورده باشید
همیشه شادِشادِ شاد باشید