2ND BIRTHDAY
1391/11/15یکشنبه
بعد از دوتا جشنی که به بهونه دوسالگیم گرفته شد نوبت جشن اصلی رسید یعنی سالروز دقیق میلادم،به قول بزرگان تا سه نشه ،بازی نشه.
مامان نوشت:
دست بزنید شادی کنید تولده باز
جشن وسروروخنده از نو شده آغاز
رسیده بازتولدگل پسرما
نگاه کنید که مثل یک غنچه شده باز
دوسال پیش هدیه واسه من وبابایی
خداداده این پسر کاکل طلایی
دوسش داریم من وباباش خیلی فراوون
میریم شب وروز دوتایی به قربون اون
قدوبالاش رو ببینید چه نازنینه
حرف زدنش مثل عسل به دل میشینه
شیرین تر از گل پسرم هیچکی ندیده
صورت اون مثل گلی سرخ وسفیده
اماحالامیخوام بگم از این پسرجون
که خیلی هست با نمک ویه کمی شیطون
گل پسرم کاکل به سر زودی میخنده
چشمهای نازنینشو فوری میبنده
یه آرزو میکنه آروم از ته دل
اون وقت به ما میزنه یک چشمک خوشگل
شمعهاشوزود فووت میکنه با خنده ای ناز
ماهم واسش دست میزنیم میخونیم آواز
روی سرش هی میریزیم گلهای بی خار
بهش میگیم مبارکت بادا هزار بار
عشق من وبابایی،شیرین من وبابایی،قلب طپنده زندگی من وبابایی
تولدت مبارک
در آغوش بهترین پدرجون دنیا،درواپسین دقایق دوسالگی
بووووووووووووووووووووووووووووووووم
دستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت،هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
دوسال تمام
کیک خوشگلی که پدرجون گلم برام خرید
دستتتتتتتتتتتتت دستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
منم که مثل مامانم عاشق شمع،به هیچ شمعی رحم نکردم وهمشونو فوووووووت کردم.
یه آقاپسر مودب ودست به سینه
ومثل همیشه محاله کلاه سرم بره
مامان نوشت:کیک 202سالگیتو ببری ماه من
تا درودی دیگر بدرود