باغ ایرانی
1394/01/25
با دوستان بهمنی رفتیم باغ ایرانی که البته با سالهای قبل خیلی متفاوت بود.
قشنگ بود ولی نه به قشنگی وپرگلی سالهای پیش
ادامه
صبحانه خوردیم و...
خورده نخورده رفتین دنبال بازی وبدو بدو
همتون میخواستین نیکا رو تاب بدین
شماهم از فرصتی برای ناز ونوازش نیکا توپولو استفاده میکردی
فوتبال بازی پسرهای بهمن89
ارشان داور مسابقه بود ولی خسته سنشسته داوری میکرد البته گاهی جای صندلیشو عوض میکرد تا به همه جای بازی تسلط داشته باشه
این اسکیت رو از پارک پیدا کردی وباهاش کلی بازی کردی !
دوست داشتی با خودت بیاریش خونه که با توضیحاتم قانع شدی وگذاشتیش سرجای قبلیش
قربون پسرمنطقی خودم برم
اینجا شما ومحمدمهدی رو تاب میدادم وجفتتون جسارت وشهامتتون رو به رخ هم میکشیدین،شما میگفتی :
منو محکم هل بده برم بالای درختا
با ذوق وشوق گلها رو بهم نشون میدادی
ورزشکاران،دلاوران،نام آوران
مامان امدادگر
فسقلی هادرحال تافی خوردن
دوست داشتم تلالو نور توی آب افشان پشت سرت باشه ،ولی خیلی موفق نبودم
آب بازی
پرش از پله ها
مطمئنم این لحظه داشتی میگفتی:
چطوره یه بپربپر حسابی راه بندازم.!!
نور توی چشمامون بود برای همین عکسمون خیلی خوب نشده عروسکم
خدانگهداااااااااااار
(دیگه نمیگم فدافظ حالا میگم خدافظ ،منتظر خداحافظ گویی من باشین)