نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

واکسن چهارماهگی

به دلیل تعطیلی15خردادروز16خردادواکسن زدم. یک واکسن بینهایت سخت با3روز تب شدید که حتی با قطره استامینوفن وشربت  پا شویه هم قطع نمیشد. مامان سمانه بازم که یه دریا اشک ریختی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! وزنم در پایان چهارماهگی:٧٨٠٠ قدم در پایان چهار ماهگی:٦٥ دورسرم درپایان چهارماهگی:٤٧ ...
3 دی 1391

فرشته ها خداحافظ،زمینیها سلام

به نام دوست که هرچه دارم از اوست ساعت 16.40یه روز سرد زمستونی خدای مهربون یکی از فرشته هاشوبه سمانه وعلیرضا هدیه دادومحفل خونشون رو گرم ودل خودشون واطرافیانشون روشاد کرد. ..........اون فرشته من بودم......... امروز15بهمن 1389ومن ومامان ازساعت11اومدیم بیمارستان اقبال میگن مامانی حالش بدشده وزمان تولدمن نزدیکه بازم اون صدای آشنا رومی شنیدم که میگفت پسرگلم لحظه موعود داره فرامیرسه امروز قراره همدیگه رو ببینیم وای چقدرواسه لحظه ای که میخوام درآغوش بگیرمت لحظه شماری میکنم. پسرقشنگم فقط تالحظه ای که متولد میشی مواظب خودت باش بعدش خودم جونمو فدات میکنم. فکرکنم مامانم وقتی این صحبتاروباهام میکرد ح...
3 دی 1391

اولین نوروز من(1390)

........... ..اولین نوروز من............. من در اولین سال تحویل زندگیم در هوشیاری وبیداری کامل مشغول تغذیه باشیرمادر بودم امیدوارم سال خرگوش برای خانواده 3نفره ما پر برکت وسرشار از سلامت باشه . مامی جون برام ابرو کشیده به نظرتون خوشگل شدم؟ چهارمین روز فروردین خونه خاله زهره مامانم دعوت بودیم اینم من ودوست دیرینم امیرحسین وبعدازیک استراحت کوتاه با امیرهادی وهلنا هم عکس انداختیم. درروز11فروردین به جشن نامزدی رفتیم وبعدشم مامانی با این مجسمه که ساخت عروس(نرگس جون)بودازم عکس گرفت. میگن 13فروردین باید ازخونه رفت بیرون ماهم رفتیم کارخونه بابابزرگ مامان س...
3 دی 1391