وبازهم تولد
1393/11/23پنجشنبه تصمیم گرفتیم بریم خونه ی مامانبزرگ ولی هرچی تماس گرفتیم کسی گوشی رو برنداشت ،وقتی به موبایلشون زنگ زدیم متوجه شدیم خونه ی عمه هستن وما هم اونجا دعوت شدیم. عمه ها زحمت هدیه تولدت روکشیده بودن ولی کیک تولدت رونخورده بودن،اخه تولد که بی کیک معنا نداره اونم کیک مامان سمانه پز خلاصه به عمه زنگ زدم وگفتم ما که از دروارد شدیم همه جیغ وفریاد کنید تا محمدرهام سورپرایزشه،خودمم یه کیک شکلاتی پختم وراهی شدیم اینم کیک شکلاتی شاهپسرم ادامه مطلب روازدست ندید اول از همه ساک بند وبساط تولد رو اوردم وهمه جا رو مینیونی کردم،از روزتولدت تا الان هرروزصبح که بیدارمیشی میگی مامان...