تولد چهارسالگی با تم مینیون
اول از همه تزیینات تولد رو توی پست قبل ببین شازده پسرم
عشق مدلهای مختلفی داره،عشق به همسر،به خانواده،به کتاب خوندن ویا خیلی چیزای دیگه
ولی عشق مادربه فرزند
مهرمادری
یه عشقیه که نمیدونم چطور وصفش کنم!!
فقط میگم امان از این عشق
همین عشقه که باعث میشه یه مامان که غم بزرگی تو دلشه،یه مصدومیت هم توی زانوش،بزنه به سرش وتصمیم بگیره علاوه برهمه ی کارای تولد کیک تولد رو هم خودش درست کنه.
واین هم نتیجه ی این عشق
اولین باری که بود که فوندانت درست کردم،خدا میدونه چه استرسی داشتم،همش میگفتم واااااااای اگه خراب شه،اگه بچه م بی کیک بمونه وهزار تا اگه ی دیگه..............
وسط این همه استرس ،دریغ از یک روحیه دهنده
بابایی همش میگفت،اصلا دیگه نباید تولد بگیری،یه جشنی بگیرکه بهت خوش بگذره،خودتو داغون کردی،کیک پختنت دیگه چی بود،درسته کیک خونگی تازه تر وطعمش محشره ولی سلامتی تو ازهمش مهمتره و..........
کارنهایی تزیین که فوندانت کشی بود رو به صبح تولد موکول کردم تا کیکت حسابی فِرِش وتازه باشه
واما
صبح روزتولد بابایی دیر تر رفت سرکار تا به من کمک کنه ،وقتی فوندانتها رو آوردم تا کار نهایی کیکت رو انجام بدم یه مرتبه تمام ترسهای عالم ریخت تو جونمو گفتم:
علیرضا من میترسم!!!با خامه تزیینش رو تموم میکنم
ولی بابایی تنهایی کار یه ستاد روحیه دهی رو انجام داد ومنو با تشویقهاش قوی وپرانرژی کرد ،به جرات میگم اگه علیرضا نبود دست به فوندانته که با اون مصیبت درستش کرده بودم ،نمیزدم.
بقیه ی تولد درادامه
جوجه پرطلا مینیون میشود
من فدای تو به جای همه دنیا تو بخند
کوکی ها قبل از چشم دارشدن
اینم نهاییش
خدا میدونه امسال چه ذوقی داشتی واسه تولدت
انقدر منو بوسیدی وازم تشکر کردی که توانم هزار برابر میشد وبا عشق بیشتری تدارکات جشنت رو آماده میکردم.همین شعف ولذت تو برام یه دنیا می ارزه وخستگی رو ازتنم میبره روح مادر.
اینم میز تنقلات منتظر ورود مهمونهای عزیز
زمستونه ومریضی هاش!
چندتا از مهمونای نازنینمون نزدیکی تولد متاسفانه مریض شدن وبرای مبتلا نشدن باقی فسقلی ها از اومدن انصراف دادن،ارشان جون که نیمه شب حالش بد شده بود وکارش به بیمارستان هم رسید.
انشاءلله هیچ بچه ای مریض نباشه!!!خیلی دلتنگ دوستامون بودیم وواقعا جاشون خالی بود.
برای تولدت هم لباس مبلها رو درنیاوردم چون جشنت دوستانه بود ،گفتم بچه ها معذب نباشن
خاله زهرا زودتر اومد تا به من کمک کنه،دستش درد نکنه واقعا
دویار چهارساله
وهمچنان درگیراین عادت
رایان هم مثله من مشغول عکاسی شد،وتوهم دلبریها کردی برای یار همسن وسالت
بازی وخنده
واما آرتین غمگین
غمگین از اینکه مامانش لباس رسمی تنش کرده ولی اون دوست داشت لباس نینیونی بپوشه.
آرتین جون وخانواده ش بعد از تولد مستقیم راهی فرودگاه شدن ورفتن ترکیه،ازشون ممنونیم که به خاطر ما سفرشون روچند روزی به نعویق انداختن،این محبتها خیلی ارزشمندن پسرناز من.
اون روز ما افتخار آشنایی با زندایی آرتین جون رو هم که داشتیم وخیلی از دیدنشون لذت بردیم.
بازی قائم باشک
اینم آوا خانوم که معرف حضور هستن
محمدرهام وآوا وسما
فسقلی ها
پذیرایی از فرشته ها
کمی استراحت
ومراسمات تولد
نینیون ومینیون
رایان خسته شده بود ومدام گریه میکرد وبهانه میگرفت.
محمدرهاماز لحظه یی که مهمونا وارد میشدن وبهت هدیه میدادن میگفتی:
کادوهامو بازکنم؟؟؟
خلاصه همه ی این عکسها رو به بهانه ی کادو باز کردن گرفتی وگرنه یه عکس درست ودرمون ازت نداشتم
فووووووووووووووووووت
الهی چهارصدسال عمر کنی نفسم
هرچی آرزوی خوب تو دنیاس پیشکش قلب پاکت
ببرماه من
ببر کیکی که هزاران بار برای دیدنش رفتی سراغ لخچال
رهامی وهدیه ی مامان وبابا
وباقی هدایا
هدیه ی خاله سارا
از هدیه مامی جون که یه عروسک خوشگله بعدا برات عکس میذارم همچنین هدیه ی ارشان جون که یه بلوز شلوار خوشگله وهمچنین هدیه ی امین که یه ماشین فلزی خوشگله
زنعمو هم علاوه بروجه نقد برات فرفره ی مینیونی خرید که خیلی دوستش داشتی وتوی عکساهم هست.
محمدرهام مینیون میشود
ومیرسیم به قسمت خوشمزه ی تولد
دسر مینیونی
سالاد الویه ی مینیونی که خاله سوده زحمتش رو کشید وبرامون فرستاد.
واقعا حیف شد که نتونستیم کنارشون باشیم.
سالاد روسی رو هم خاله زهرا زحمتش رو کشید.
خوشحالم که دوستای گلی دارم وعلیرغم میل باطنیم خیلی برای تولد گلم زحمت کشیدن وما رو شرمنده کردن.
فلافل
پیراشکی اسفناج
قرار بود این سه تا رو با رنگ غذا شکل مینیون تزیین کنم که متاسفانه وقت نکردم.
میزغذا شامل
پیراشکی اسفناج-فلافل-سالادالویه-سالادروسی
دسرراه راه-خرده شیشه-سمیفردو زعفرونی-ژله تصویری
نووووووووووش جونت پسرک خوشمزه ی من
ورایان بالاخره خوابید .
رایان سرحال شد وباهم بازی کردین.
محمدرهام نوشت:
دوستای مهربونم خیلی ممنونم که به جشنم اومدین وخوشحالم کردین.
خاله سعیده،خاله سوده وخاله زهرا خیلی ممنونم که به مامانم کمک کردین وتنهاش نذاشتین.
خاله شقایق وخاله سوده شرمنده م کردین که کادوهای تولدم رو برام فرستادین،مهم حضورتون بود که میسر نشد ان شاءلله محبتتون روجبران کنیم.
مامان سمانه عاشقتم که انقدر برام لازم (زحمت)میکشی
من ازت خیلی ممنونم که برام تولد مینیونی گرفتی
خیلی خیلی عاشقتم عزیزم،عمرم،نفسم
این تشکرات رو به همراه میلیونها بوووووووس وآغوش نثار مامانم کردم.
تا تولدی دیگر
بدرود