نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

جشنواره غنچه های شهر

تاريخ : شنبه 22 مهر 1391 | 0:47 | نویسنده : مامان سمانه   1391/07/19چهارشنبه سومین جشنواره غنچه های شهر توی برج میلاد برپا شد ومن ومامانی چهارشنبه برای بازدید رفتیم وجای شما خالی خیلیییییییییییییییییییییییی بهمون خوش گذشت .خاله هانیه وعسل جونم(دوست بهمنی من) اونجا بودن وما با دیدنشون خیلی خوشحال شدیم. اول از همه رفتم ماسه بازی ویاد خاطرات شمال افتادم . من حسابی کیف کردم ومامانم هم راجع به بازی وخلاقیت با خانومی که مسئول غرفه بود صحبت کردن واون خانوم خیلی قشنگ برای مامانم توضیح میداد ووقتی دید مامان هم در این زمینه ها مطالعات واطلاعات داره خیلی خوشحال شد ومامانی رو تحسین کرد. مامان میخواست...
4 دی 1391

نمایشگاه گل وگیاه

تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1391 | 13:33 | نویسنده : مامان سمانه 1391/02/21پنجشنبه   رفتیم بازدید از نمایشگاه گل وگیاه. ,اک..........دوووووووووو..................سه.........بپرم بغل بابایی عکسهایی بدون شرح از محوطه نمایشگاه                       میشه دست بزنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای کلافه شدم!!!!!!!!!!!!!!!شلوغی............گرما...............رطوبت.................... هوووووووووووووووووو خیلی هو...
3 دی 1391

نمایشگاه کتاب

تاريخ : جمعه 29 ارديبهشت 1391 | 3:30 | نویسنده : مامان سمانه 1391/02/20چهارشنبه امروز مامان سمانه بعد از دوسال ودو ماه یکی از دوستای قدیمیشو قراره ببینه که البته توی این مدت اتفاقات زیادی افتاده ،چه اتفاقاتی؟؟؟؟؟؟؟   خدا به خاله حمیده یه کاکل زری به نام امیر علی داده ویه محمد رهامم به مامان من . حالا امروز روز دیداره اگه گفتید کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   نمایشگاه بین المللی کتاب   هنوز خیلی نگشته بودیم که امیر علی زد زیر گریه و جیغ اونم از نوع بنفشش. وهرچقدر مامانش تلاش کرد بیفایده بود آخه خوابش میومد.خلاصه رفتیم توی یه سرازیری نشستیم تا مامان مهربونش بخوابوندش. منم توی این فرصت کمی تنق...
3 دی 1391

نمایشگاه کودک وخلاقیت

تاريخ : پنجشنبه 21 ارديبهشت 1391 | 10:52 | نویسنده : مامان سمانه 1391/02/11دوشنبه امسال برای اولین بار در شهر تهران نمایشگاه کودک وخلاقیت در مجموعه فرهنگی تلاش بر گزار شد ومن ومامان وبابا هم به استقبالش رفتیم. مامان من خیلی نمایشگاه دوست داره و ازالان داره برای نمایشگاه کتاب وگل وگیاه هم برنامه ریزی میکنه. بفرمایید بادکنک.   چقدر خوشگلن مامان ببین       مامان وبابادر نظر داشتن برام از این بزرگا بخرن ولی من با گریه وفریاد متوجهشون کردم که من از این کوچیکا دوست دارم. مامانم منو برد نزدیکشون تا خودم انتخاب کنم.ای که نمیدونید چه کار سختی بود...
3 دی 1391