نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

جشنواره غنچه های شهر

1391/10/4 0:02
486 بازدید
اشتراک گذاری
تاريخ : شنبه 22 مهر 1391 | 0:47 | نویسنده : مامان سمانه

زیبا ساز وبلاگ

 

1391/07/19چهارشنبه

سومین جشنواره غنچه های شهر توی برج میلاد برپا شد ومن ومامانی چهارشنبه برای بازدید رفتیم وجای شما خالی خیلیییییییییییییییییییییییی بهمون خوش گذشت .خاله هانیه وعسل جونم(دوست بهمنی من) اونجا بودن وما با دیدنشون خیلی خوشحال شدیم.لبخندقلبلبخند

اول از همه رفتم ماسه بازی ویاد خاطرات شمال افتادم .لبخند

من حسابی کیف کردم ومامانم هم راجع به بازی وخلاقیت با خانومی که مسئول غرفه بود صحبت کردن واون خانوم خیلی قشنگ برای مامانم توضیح میداد ووقتی دید مامان هم در این زمینه ها مطالعات واطلاعات داره خیلی خوشحال شد ومامانی رو تحسین کرد.تشویق

مامان میخواست برام ماسه وزیر انداز بخره ولی به این نتیجه رسید که هنوز کمی برای من زوده واحتمال داره ماسه ها رو بخورم ولی بهم قول داد سال دیگه حتما"برام تهیه کنه.ماچقلبماچقلب

اینم چند تا عکس از ماسه بازی غنچه زمستونی مامان سمانه وبابا علیرضا

غنچه من

از خاله مرضیه جون(مامان محمدمهدی)که به مامانم گفته بود فضا برای ماسه بازی محیاست بسیار ممنونم چون مامانم برام دمپایی برداشت تا کفشها وجورابام کثیف نشن.تشویق

غنچه من

 

 

غنچه من

بعد از اتمام بازی مامان سمانه من رو شست وتر وتمیز به ادامه گشت وگذارمون پرداختیم.1

 

1

اینجا اتاق مادر وکودکه که به لطف شهرداری تهران برقرار شده بود ویه اتاق مجهز برای استراحت مامانا وکودکان بود که طرح بسیار خوبی بود چون واقعا"مامانها رو از دغدغه این که بچه رو کجا شیر بدم یا تعویضش کنم نجات میداد.مسئول غرفه میگفت قراره این طرح توی همه پایانه ها اجرا بشه .ممنون از شهرداری تهرانتشویق

غنچه من

اینم تخت پارک داخل اتاقلبخند

نچه من

من وآدرین کوچولونیشخند

غنچه من

من توی اتاق مادر وکودک باعث شادی مضاعف مامانم شدم میدونید چرا؟؟؟؟؟؟

متفکرمتفکرسوالسوالمتفکرمتفکر

چون از صبح هیچی نخورده بودم ولی دست رد به پیشنهاد ناهار از سمت مامانم نزدم ومامانم رو در حد تیم ملی شاد کردم.تشویق

1

من عاشق استخر توپ شدم ودوبار مامانم رو به جایی که استخر بود کشوندم .چشمکقلبچشمکقلبچشمکقلب

غنچه من

میایستادم ومیگفتم :

اِک...............دووووووووو   ماچماچماچماچماچماچ 

ومیپریدم توی توپها ومامانم با وجود تمام نگرانیش از اینکه زیر دست وپای بچه های بزرگتر له نشم با دیدن شادی من دلش ضعف می رفت برام وکلی قربون صدقه ام میرفت.ماچ

غنچه من

شیرجه توی توپهامژهمژهمژهمژه

غنچه من

از پشت توری با مامانم دالی بازی میکردم.بامن حرف نزن

غنچه من

برای سری دوم که رفتم بازی خیلی شلوغ شده بود ونوبتی بود بعد از اینکه نوبتم شد دیگه حاضر نبودم بیام بیرون تا خانوم مسئول بغلم کرد وداد به مامانم.1منم متعجب به مامانم نگاه میکردم که چرا این خانومه داره من رو بغل میکنه!!!!کلافه

غنچه من

من وعسل جون در حال الکلنگ سواری11

غنچه من

ومن خوشحال از اینکه چشم ماهی رو پیدا کرده بودم ،میخندیدم ومیگفتم:

شِش..........مایی(چشم ماهی)زبان

غنچه من

بعد رفتم توی این غرفه نقاشی کشیدم وبادکنکی با تبلیغ مترو جایزه گرفتم.تشویق

غنچه من

 

غنچه من

اندکی به مامان در خوردن خوراکی غیر مجاز کمک کردم.1

غنچه من

بعد رفتم واز این جک وجونورهای بادی سوار شدم.1

غنچه من

وچون خیلی لذت برده بودم ودوست نداشتم ازشون پیاده شم مامانم یه دونه عین همونی که سوارش هستم رو برام خرید.1

غنچه من

اگه گفتین افق نگاه من به کجا میرسه؟؟؟؟؟؟؟؟

غنچه من

میدونم حدسش براتون سخته ،داشتم این عروسکهای بزرگ رو که شعر وترانه میخوندن تماشا میکردم.1

غنچه من

بعد رفتم به تماشای نمایشی که مربوط میشد به طلای سیاه(زباله)1

غنچه من

در اوج خستگی ودر حال تماشای نمایش هم بادکنکم رو رها نکردم.چشم

غنچه من

واز طبقه چهارم برج به تماشای شهرم پرداختم.چشمبامن حرف نزنمژه

غنچه من

اینجا یه کلبه کودکه که نینیهای بزرگتر قلدری میکردن ومن رو توش راه نمیدادن ومن به زور رفتم تو ویه دور زدم واومدم بیرون.بای بایبای بای

لپ چپم رو چندوقتیه یه پشه ناقلا خورده وجای نیشش هنوز روی صورتم مشخصهمنتظرنگرانخنثی

غنچه من

در حال مطالعه کاتالوگی که به شکل اتوبوسه1

غنچه من

یه ماشین خوشگل ساختم

غنچه من

پیش به سوی بابایی که اومده دنبالمون تا بریم به خونه مهرمون.

غنچه من

علاوه بر اون گاو جهنده مامانم ایناروهم برام خرید واینا همون هدایایی بودن که قراربود از یه مکان سورپرایز به مناسبت 20ماهگی وروز کودک برام خریده بشن.از بابا ومامان مهربونم ممنونم که من رو به جشنواره بردن ویه عالمه هدایای خوجل وموجل برام خریدن.بووووووووووسماچماچماچماچماچماچ

1

1

تا خاطره ای دیگر خدا یار ونگهدارتون

1111111111

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)