نمایشگاه کتاب
1394/02/22
امسال من وماهپسر دوتایی رفتیم نمایشگاه واز چرخ زدن بین اون همه کتاب لذت بردیم.
البته درحد توان همراه 108 سانتیم دور زدم ،وگرنه اگه به خودم بود تا شب اونجا بودم.
نقاشی کشیدن نازدونه م
توی اکثر غرفه ها گریم صورت انجام میدادن،وحتی یکی دوبار جلوی ما رو گرفتن وبهمون پیشنهاد دادن ولی خوشبختانه وهزاران بارشکر شما اصلا از این حرکت خوشت نمیاد وانجام ندادی.
البته گریمورها خیلی از شنیدن این موضوع متعجب میشدن چون اکثر بچه ها به این کار علاقه مندن.
جفتتون صورتتون روپوشیوندین،فسقلیی های باهوش
اینجا رفتی باهزار خجالت شعرخوندی وجایزه گرفتی
اینجا هم نمایش وبازیهای سنتی انجام میشد که خیلی خوشت اومد.
بازی از این قرار بود که.......
همه رو زمین نشستین وخانومه میگفت:
رفته بودم بازار
شما میگفتین:چی خریده بودی؟؟
اون میگفت یه بادبزن
وشما باید یه دستتون رو دورانی میچرخوندین وبا ریتم میگفتین : یه باد بزن ویه باد بزن و.........
رفته رفته تعداد بادبزنها زیاد میشد وحرکت اعضای بدن هم بیشتر
دو بادبزن= دوتا دست
سه بادبزن=دوتا دست ویک پا
چهاربادبزن= دوتا دست ودوتا پا
پنج بادبزن= دوتا دست ودوتا پا وسر
شش بادبزن=دوتا دست ودوتا پا وسرو زبون
بازی شاد ومفرحی بود.
اینم خریدای شما
توی عید من کتاب مامان بیا جیش دارم رو دادم به کیان تا مامانش با کمک این کتاب وشعراش کیانی رو از پوشک بگیره.
فکر نمیکردم اصلا متوجه این موضوع شده باشی
ولی اون روز توی نمایشگاه تا کتاب رو دیدی گفتی:
مامان کتاب مامان بیا جیش دارم رو برام میخری؟؟
آخه از وقتی دادمش به کیان،جاش توی کتابخونه م خالیه!من این کتابو خیلی دوست دارم.
منم سریع برش داشتم وشما هم زدی زیزآواز وشروع کردی به خوندن شعراش وکلی شاد شدی.
حق با تو بود فرشته ی من ،من باید از شما اجازه میگرفتم،منو ببخش.
بعدم ناهارخوردیم وراهی منزل شدیم.
گردش مادروپسری خوبی بود،خیلی بهمون مزه داد.