جشن یلدای فرشته ها
سلام
عمرهمه ی فرشته ها به بلندای یلدا وتنشون سالم وشاد باشه همیشه
مدتی بود تصمیم داشتم دوستان نی نی وبلاگی رو دعوت کنم خونه مون ،تا اینکه نزدیک یلدا شد وجرقه ی یه جشن گروهی تو ذهنم پدیدار شد.
مسئله رو مطرح کردم ودوستان مهربونم استقبال کردن وبه کمک هم یه روز خوب رو براتون رقم زدیم.
ادامه درادامه
شب قبل از مهمونی با کلی ذوق وشوق بیدار موندی وکیک رو با هم به اتمام رسوندیم،بی صبرانه منتظر صبح شدن ودیدن دوستای گلت بودی،ازجمعه که مهمونامون رو دعوت کردیم شبهایی که باید به خواب بری رو میشمردی تا طلوع پنجشنبه زودتر برسه ودوستهات بیان خونه مون.قربونت برم که انقدرمهربونی
وروز موعود رسید ومن وشما تا ساعت دوازده ظهر تو دندونپزشکی بودیم(تا من دندونمو درست کنم) وسعیده جون وشقایق جون چند دقیقه بعد از ما رسیدن تا به مامان کمک کنن.
درنهایت هم سمیه جون به ما ملحق شد ونوبت ناهار شد،جای بقیه ی دوستان گل بسیارخاااالی
بعدازناهار کم کم مهمونا اومدن،فائزه جون ویسنای نازش،خدیجه جون وآوای نازش وشیرین جون وسما ی نازش
درآخر هم سوده جون ومهیار نازش به ما ملحق شدن
ارشان وپارسا
ارشان،آرتین،محمدرهام وپارسا
رقصیدن فرشته ها
محمدرهام نازم وآوا جون که دل پسرما رو برده
عروسک به پسرطلا نخودچی کشمش تعارف میکنه
عصرونه وخوشمزه ها
کوکی ها وسالاد ماکارونی خوشمزه هنر خاله سوده
خوراک لوبیا وبیسکوییت های هندونه ای هنر خاله سعیده
و
خاله سمیه هم زحمت پفیلا رو کشیده بودن
باقی خوشمزه ها هم هنر مامان سمانه
واین پارسای فسقلی که اون روز کل حال همه ی بچه ها رو دید البته حریف محمدرهام نشد
محمدرهام عسلم از بچگی هم از موزیک و شلوغی خوشش نمیومد اون روزم که حسابی روز پرترافیکی داشتیم وخسته وبی حوصله بود وکنج مبل رو برای رفع کسالت اختیارکرده بودبازم کنج مبل از کنج ازلت بهتره
آها،گفتم مبل یه چیزی یادم اومد
روکش مبلا رو به خاطر اینکه مهمونی کودکانه بود برنداشتم دروغ چرا وقتی ده تا بمب اتم دورهم جمع باشن باید جوانب احتیاط رو رعایت کرد خب
بعدم با سما مشغول بخور بازی یا بهتره بگم بخاربازی شدی فرشته ی نازم
بادکنک بازی
تلاش برای گرفتن عکس دسته جمعی
یسنا موش موشی درحال تشکر از من برای خوراکی مورد علاقه ش
نقاشی روی دیواااااار
قاصدک بازی
ودرنهایت ثبت یادگاری
ممنون از همه ی دوستانی که همکاری کردن تا کنارهم یه روز فوق العاده رو تجربه کنیم