نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

یه روزخوب وبی نظیر

1392/6/7 15:15
923 بازدید
اشتراک گذاری

روز سه شنبه 1392/06/05

روز بسیارخوبی برای من وپسرم بود با دوتا از بهترین دوستام قرار داشتم که البته با یکیشون کاملا اشنایی داشتم ویکی دیگشون رو برای اولین بار ملاقات میکردم.واقعا که چه روز فوق العاده ای بودقلب

دوست گلم که عرض کردم خدمتتون مثل صدای ملایم ونجیبش قلب،ظاهر مهربون وقلب رئوفیقلب داشت .پسرگلشم که طبق تصورم ماه ووروجک بود.وبسیار خجالتیخجالت!!!!منم مراعاتش رو کردم وحسرت بغل کردن وچلوندنش رو توی دلم نگه داشتم.شیطان

تونستید حدس بزنید با چه فرشته هایی ملاقات داشتیم؟؟؟؟؟؟

اینم یه راهنمایی

یه روزخوب وبی نظیر

 

کاملا درسته ما با منا جون مهربون وپسرماهش قرارداشتیمبغل

 

 

درادامه مطلب منتظرنگاه مهربانتان هستیم

 

خب حالا ازاول براتون تعریف میکنم.مژه

ماه پسرم برای دیدن دوستای گلش رایان وامیرسام آماده شده ومنتظره تا راهیه قرار بشه.

یه روزخوب وبی نظیر

 

بعد کلی ملودی آرش رو خوند وشادی کرد وخندید.

یه روزخوب وبی نظیر

 

متاسفانه رایان توی قسمت انتظار نشست ونیومد بازی کنه

 

یک روز خوب وبی نظیر

دودوست شیرن بین توپهای رنگین

یه روزخوب وبی نظیر

مامان فدات شه که عاشق استخرتوپی

یه روزخوب وبی نظیر

ماشین سواری برعکس چه عالمی داره همه ی داروندارم؟؟؟؟

یه روزخوب وبی نظیر

هورا سرسره بازی با هیجان بالا

مسئول سرسره عاشق خودت وهیجانت شده بود میگفت خاله لطفا یه بار دیگه برو ،همونطوری بیا پایین!!

میگفت انقدر بچه ات دوست داره وهیجانش تخلیه میشه زود به زود بیارشمژهمنم گفتم چشم توی برناممون هست انشالله عملی بشه

یه روزخوب وبی نظیر

واااااااااااااااااااااااای خدا

مامان فدای سیاه چشمونت بشه که از لای توپها داره نگاش میکنه.

یه روزخوب وبی نظیر

دوستان تعجب نکنید من خُل نشدم واز توپهای استخر عکاسی نکردم!!!!!!!

زیر این توپها همه ی هستی من پنهانه

اااااااااااااای خدا جون،فقط خدا میدونه چقدر از این کارت میترسم محمدرهام!!!

دلمم نمیاد لذت این بازی رو ازت بگیرم ولی مدام میگم محمدرهام بیا بیرون من میترسم این کارت خیلی خطرناکه

یه روزخوب وبی نظیر

آماده برای یک پرش جانانه

یه روزخوب وبی نظیر

یک............دو..............سه

یه روزخوب وبی نظیر

ماه پسرا درحال نقاشی

یه روزخوب وبی نظیر

وبپربپر

یه روزخوب وبی نظیر

ویک سقوط جانانه تر

یک روز خوب وبی نظیر

ومحمدرهامی که ولو شده

یه روزخوب وبی نظیر

اینجا نفسم داره به بچه های توی استخر توپ میگه بپرید،آفریننننننتشویق

یه روزخوب وبی نظیر

ساعت 4 ما وزهراجون ورایان ماهش راهی کارگاه مادروکودک شدیم .

پروانه آبی(سمت راست)شاهکار محمدرهام عزیزم واون یکی شاهکاررایان عزیزمه

یه روزخوب وبی نظیر

درحال مرور فعالیت یاد گرفته شده!!

کاغذو تا میکنیم

یه روزخوب وبی نظیر

دلبرک نقاش منقلب

یه روزخوب وبی نظیر

الکلنگ بازی وپیش به سوی کلاس بعدیهورا

یه روزخوب وبی نظیر

توی کلاس دوم برعکس کلاس اول اصلا همکاری نکردی وهمه حواست به استخر توپ واسباب بازیهای اونجا بود.بغل

یه روزخوب وبی نظیر

 

پ ن 1:محمدرهام عسلم اون روز وسط بازی وهیجان وشادی( البته فقط توی خانه بازی) یادش میرفت بهم بگه جیش داره وهمونجا بلـــــــــــــــــــــــــــــه،البته شورت آموزشی پاش بود ولی سه تا از لباسهاش خیس شد وفقط یه دست لباس دیگه توی کیفم باقی مونده بود،یعنی من بودم ویه پسربازیگوش وحداقل 4-5ساعت دیگه دوراز خونه  وفقططططططططططط یک دست لباس.این افکار وامواج منفی مقدار زیادی از صبر ومهربونیم رو تباه کردواون روز از دیدگاه خودم اصلا واصلا مامان خوبی نبودم.البته به هیچ وجه محمدرهامو دعوا نکردما ولی مثل همیشه هم مهربون وشاد نبودم.البته محمدرهام بی تقصیره اون فقط یه نوپای بازیگوشه که به تازگی با پوشک خدا حافظی کرده ولی چون چندین بار بیرون از خونه وتوی ساعتهای طولانی محکش زده بودم ازش یه همچین انتظاری نداشتم وکلا 4دست لباس براش برداشته بودم.البته اون یه دست لباس مذکور که توی فکرم مثل ستاره میدرخشید هرگز اون روز استفاده نشد ولی مادره وهزار فکر وخیال. درسته همه بهم میگن صبر کودکداریم فوق العاده اس ولی خودم گاهی از خودم رنجیده میشم واز خدا برای خودم وهمه مادرها تقاضای صبر وحوصله فراوون دارم.

 پ ن 2:ما اون روز توی دوتا کلاس که به مربیگیری خاله ناهید بود شرکت کردیم وهدفمون سنجیدن مکانهای وتایم برگذاری کلاسها بود وانشالله از هفته بعد فقط توی کلاس منتخبمون شرکت میکنیم.امیدوارم خوشت بیاد عروسک نازم

پ ن3:شاه پسرم ممنونم که توی کلاس اول ودوم باهام همکاری کردی وتوی لباست جیش نکردی ولی یادت باشه اصلا به حرفم گوش ندادیااااااااااا.الهی فدات شم بچگی یعنی همین دیگه

 

مادر به قربون معصومیت وپاکیت

یه روز خوب وبی نظیر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

محبوبه مامان الینا
7 شهریور 92 9:19
ای جان محمدرهام و امیر سام
چه باحالچه قرار خوب و مفیدی هم فال و هم تماشا و هم کلاس
سمانه جون درکت میکنم که چه حالی داشتی منم با الینا همین مشکلو داشتم چه بسا که هنوز هم گاهی به قوت خود باقیست و وقتی یه قطره نم میده تازه یادش میاد که جیش داره!
ولی خب............این نیز بگذرد.......


بله فقط حیف تایم با هم بودنمون کم بود

آره بابا این نیزبگذرد ،اگه یه چمدون لباس با خودم برده بودم قاطی نمیکردم خخخخخخخخخخ
❤دو نیمه قلبم❤
7 شهریور 92 14:05
برنجم رو آبکش کنم بیام
اومدم
خوب من خیلی خوشم میاد از این قرارها و دوستیها.هم مامان ها باهم دوست میشن و هم بچه ها با همسن و سالهای خودشون خوش میگذرونن
برای دستشویی همچنان باید صبر پییشه کنی عزیزم.یاد میگیره و همون بیرون بهت میگه.
ایشالله یه روزی من هم ببینمت.
سمانه جان حتما" تو یه پستی خوشحالی نوشتم رو میگم


بابا فعااااااااااال ،خیلی ماهی به خدا......کدبانووووووو

منم خیلی دوست دارم مینا جونم ای کاش شمام نزدیک بودید
انشالله به زودی عزیزم
چشم منتظر میمونم
❤دو نیمه قلبم❤
7 شهریور 92 14:05
حالا برم ماهی سرخ کنم
اینطوری میام نت


آآآآآآآآآآآآآفرین نمونه یه بانوی منظم وزرنگی تو مینا جونم
مريم مامان نيكان
7 شهریور 92 17:45
wooooooooooow
بابا جمعتون كه جمع فقط جاي ما خاليهواي منم عاشق اين دو تا مامان گل هستم مامان سمانه و مامان مونا واقعا از صميم قلب دوست داشتم منم تو جمعتون بودم خوشحالم بهتون خوش گذشته


واقعاعزیزم دل به دل راه داره انشالله قرار بعدی شما رو هم زیارت کنیم واز دیدن روی ماه خودت وپسر نازت لذت ببریم
فرناز مادر آتیلا
7 شهریور 92 17:47
عزیزم معلومه حسابی خوش گذروندیااااااامامانی عکسای خوشملی ازش گرفتی دستت درد نکنه


بله جای همه دوستان خالی
ممنون از لطفت دوست مهربون وبا سلیقه خودم
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
7 شهریور 92 22:06
سلام

چه داستانی بوووووووووووووووود... این چهره ی منه:

ایشششششالا همیشه خوووووووووش باشید ...

خصوصا تو قرار های وبلاگی


همیشه بخندیعلیک سلام

چه داستانی بووووووووووووووووووووود!!!!!!!؟؟؟؟؟؟

چرا تو این شکلی شدی؟؟؟؟؟؟

انشالله وهمچنین شما
❤دو نیمه قلبم❤
7 شهریور 92 23:06
قالبت خیلی خوشگلهههههههههههههه
مبارکه


این همه وقت ماهی سرخ میکردی؟؟؟؟

ممنون مینای مهرومهربانی
ترکان
8 شهریور 92 23:19
میبینم کههههههه:شیطون شدید بی من میرید تجریشخدا 2 تا فرشته جیگرووووو جام خالی واقعا


تجریش نرفتیم !!!!!رفتیم پووووووووووونک دلتم بسوووووووووووووووزه!!!!!!!هههههههههه

ووووووووووووی ترکان جگر خوار!!چه خطرناک
مامان کیان کوچولو
9 شهریور 92 23:38
به به چه قالب قشنگی عزیزم ...
ماشالله به این گل پسر شاد و با انرژی و خوشتیپ ...

سمانه جون خوشحالم که در امر از پوشک گیری موفق شدی و این خودش خیلی حرکت بزرگیه ...
اون حستو درک می کنم ، وقتی که آدم انتظارشو نداره .... یه چیززی تموم میشه ... (من همیشه در مورد پوشک این مشکل و دارم )
عزیزم دفعه قبل هم میخواستم ازت بپرسم خانه ی بازی ِ کجا میبری این عسلتو ...
من تحقیق کردم جاهای خوبی پیدا نکردم ...
امیدوارم که همیشه شاد و موفق باشید عزیزم ..


چشمات قشنگ میبینه عزیزم

اره والا فکررررررررر نکنم از این سختترم باشه!!!
واااااااای خیلی بد بود من اولین بار بود این حسو تجربه میکردم،به استرسش نمی ارزه دخترخاله جون هرجا میری یه عالمه بر با خودت ،به نظرم حملش از استرسش خیلی بهتره .من که از ترسم از این به بعد 10تا میبرم ههههههه البته میدونی که اگه همرات نباشه لازم میشه واگه نباشه نمیشه!!!!!
من که کیفم عین جمدونه تا حالا هزاربار خاله ها ومامان ومامانبزرگ ومادرشوهرم دعوام کردن که به خوذت ظلم میکنی چه خبره این همه وسایل حمل میکنی .ولی بازم یه روزایی گیر میکنم

جاهای زیادی بردمش تا حالا ولی هیجانش توی خانه بازی بوستان فوق العاه اس نمیدونم چرا!!!!!!!!

شاید چون کوچیکه وپرازتنوعه !!!

نزدیک خودمون بردمش بزرگ بود خیلی خوشش نیومد ولی بوستانو خیلی دوست داره.

اینی که من با مناجون رفتیم توی مجتمع تجاری بوستانه،میدون پونک ولی خیلی بهت دوره نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه سختت نیست خب تو هم بیا



شما هم موفق وپیروز باشید
مامان کیان کوچولو
10 شهریور 92 18:27
مرسی عزیزم ...
ممنون که آدرس دادی عززیزم ..
اگه خودم بخوام بیارمش که خیلی سخته ...
اما دنبال یه جایی بودم که با وحید بریم ..
موقع رانندگی با خودم تنها خطرناکه تا اونجا ...
قابل کنترل نیست عزیزم .. وگرنه انقدر دوس دارم بیام ..
چون اینجا خیلی تنهام .. پایه ندارم ...


خواهش میکنم عزیزم.
واااااااااااای سمیه جون از رانندگی نگو که دلم خونه!!!اسیرشدم به خدا نمیذاره رانندگی کنم همش یا باید با علیرضا برم یا توی خیابونا اسیر باشم.
اونجا یه کارگاهی هست اسمشو درست نمیدونم نزدیکه دانشسراست،توی شبکه بازار دیدم اونجا نرفتی؟؟؟
❤دو نیمه قلبم❤
11 شهریور 92 22:42
سلام سمانه جونم خوبی؟گل پسری خوبه؟


سلام عزیزم،الحمدلله شما چطورین؟؟
مامان پریا
12 شهریور 92 1:22
عزیزمییییییییییییییییییییییییین

ایشالا همیشه لبتون خندون باشه و قند عسلو ببری تفریح مادر نمونه


فدات پریای گلم،عروسکاتو ببوس
خاله الهام
13 شهریور 92 12:00
چه خوب كه ميتونيد همديگرو ببينيد

جاي ما رو هم خالي كنيد


چشم عزیزم
مامان رهام
13 شهریور 92 14:16
ای جانم قربونشون برم...خدارو شکر که بهتون خوش گذشته


خدانکنه عزیزم رهام جونو ببوس
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
13 شهریور 92 16:58
_______(¯`:´¯)
_____ (¯ `•✦.•´¯)
_____ (_.•´/|\`•._)
_______ (_.:._)__(¯`:´¯)
__(¯`:´¯)__¶__(¯ `•.✦.•´¯)
(¯ `•✦.•´¯)¶__(_.•´/|\`•._)
(_.•´/|\`•._)¶____(_.:._)_¶
__(_.:._)__ ¶_______¶__¶¶
____¶_____¶______¶__¶¶ ¶¶
_____¶__(¯`:´¯)__¶_¶¶¶¶ ¶¶¶¶
______(¯ `.✦.•´¯)_¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶
______(_.•´/|\`•._)¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___|___|___|_____|___|___|___|___
__|___|___|____|___|___|____|__|__
___|___|___|____|___|___|_|__|___|_
__|___|___|____|___|___|___|___|__
سلام خاله جونم ... من واقعا شرمندم ک خیلی دیر بهت سر میزنم. مطمئنم مامانی درکم میکنه ... آخه مامانا میدونن این روزا با ی نینی از نوع پسمل و شیطون چی ب روزمون میاد... این گلهارو هم واسه اینکه از دلت در بیارم برات آوردم...
مطالبی ک قبلا نخونده بودم رو خوندم... قربون بازی و هیجاناتت برم من. همین ک فعلا پوشکو کنار گذاشتی خیلی ارزش داره
سمانه جونم درکت میکنم. همیشه همینطوره هرچی کم باشه بیشتر لازم میشه
بوس



ممنون خاله جون،یه کوچولو برنامه ریزی کنید انشالله برای ماهم وقت پیدا میشه اون وسط مسطا

دقیقا همینطوره شقایق جونم
دوست شما
13 شهریور 92 18:53
بگذار عظمت در نگاه تو باشد نه بدان چیزی که به آن می نگری...از ویرژیل به ناتانائل.
اینقدر با قوت وقلب می نویسی وبا تمام وجودت کلمات را به هم وصل می کنی .رابطه حرفای مادرانه ات صمیمی وساده به دل می نشیند که من همیشه دوستتون دارم ...


چه جمله زیبایی
خیلی ممنون بابت حضورگرم ونظر صمیمیتون
بازم به ما سربزنید دوست عزیز
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
13 شهریور 92 22:04
خصوصی


میام وبت عزیزم
نى نى عسلك
14 شهریور 92 0:23
معلومه خيلى خوش گذشته !چه نقاشى هنرمندانه اى


جای شما خالی،عالی بود
مامانی درسا
14 شهریور 92 3:19
چه خوبه این قرارهای وبلاگی ...... انشاالله دوستاهاتون مستدام و همیشه خوش باشین ......... محمدرهامی گلمی یه دونه ای عزیزم


بله جای شما خالی

الهی امین
محبوبه مامان الینا
14 شهریور 92 8:52
کجایی رفیق؟! کم پیدایی؟! پست جدید میخوایم


چشم عزیزم به زودی درخدمتم

اصدن نگران نباش رفیق!!!
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
14 شهریور 92 16:10
سمانه خوبید؟ هی می خوام بیام وبتون باور کن نمیرسم.الان اومدم دیدم یه هفته است آپ نکردی.امیدوارم خوشی باشه.یه ذره نگرانتونم.ایشالا خوب باشید


سلام الهه جون

ممنون عزیزم راستش نه خوب نیستم،ولی به زودی خوب میشم انشالله
عروسکتو ببووووووووووس
❤دو نیمه قلبم❤
15 شهریور 92 0:35
سلام
خوبی؟
چرا پست نمیذاری؟
پسر گلمو ببوس


سلام فدات شم

راستش خوب نیستم

گوش میانیم عفونت کرده حالم خیلی بده
چشم،شماهم فرشته ها رو ببوس عزیزم
مامان پارسا
16 شهریور 92 1:44
نمی دونم امروز چرا به هر کی سر می زنم بحث از پوشک گرفتنه واسه من که گذراندن این مرحله خیلی سخت بود امیدوارم شما هم سریع این مرحله رو بگذرونید.
معصومیت تو عکس آخری واقعا موج می زنه پس فدای معصومیتت عزیزم


ممنون از محبت ومهربونیت عزیزم
خاله الهام
16 شهریور 92 9:28
دختران فرشتگانی هستند از آسمان
برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان
این روز بر دختران دیروز و مادران امروز مبارک . . .
.


بسیار زیبا

برشماهم مبارک دخترامروز ومادرفردا
سمانه مامان ستایش
16 شهریور 92 16:58
چه روز خوب و پر نشاطی بوده برای محمدرهام جون.امیدوارم همیشه همینطور شاد وسرزنده باشه گلپسر
قربونش برم که زیر توپا قایم میشده
وااای چه عذابی کشیدی سر جیش کردنای گلپسر سمانه جونفکر کنم دفعه بعدی 10 دست لباس با خودت ببری
انشالا این مرحله سخت زودتر بگذره و محمدرهام جون بتونه کامل خودشو کنترل کنه و خیال مامانشو راحت کنه


ممنون از دعای خوبت خاله جونم،الهی آمین
اره شوک بدی بود حتما همینطوره
الهی آمیییییییییییییییییییییییین
عروسکتو بببوس دوست گلم
مامان آرتین
18 شهریور 92 19:44
ای جان محمدرهام .خاله، ماشالله کلی انرژی داری هااااااا
چه قرار خوبی ،دلم اون استخر توپ و خواست کاش برای ما مادرها هم اینطور جاها درست میکردن که ما هم بازی کنیم.فکرشو بکن ما بریم تو استخر توپ



بله هزار ماشالله به مامانم رفتم خخخخخخخخ

آی گفتی،منم خیلی این استخر توپ وسرسرزه های بادی رو دوست دارم وعااااااااااااشق جامپینگم.ای کاش بود واقعا
❤دو نیمه قلبم❤
18 شهریور 92 23:51
سلام گلم
خدا بد نده
چیزی شده؟مریض شدی؟


سلام عزیزم،بد نبینی!!

متاسفانه گوشم عفونت کرده وحالم خوش نیست البته الان خیلیییییییییی بهترم
❤دو نیمه قلبم❤
19 شهریور 92 17:43
ای واااااااااااااااااااااای گوشت
وای شنیدم خیلی بده
خدا بد نده سمانه جون
ببخش نمیدونستم


بله خدایی خیلییییییییییی بده خیلیییییییی

خدا نصیب نکنه واقعا
مامان افسانه
22 شهریور 92 3:18
دوستی ها تون پایدار و برقرار
موفق باشی گلم


یک دنیا ممنون،موفقیت شماهم آرزوی ماست