اولین دیدار93فرشته های بهمنی
باغ ایرانی وبوی فرشته های سه سال وسه ماهه ای که با بوی عطر بهاری عجین شده،میدانید چه صفایی دارد؟؟
اگر پنجشنبه 1393/02/11از باغ ایرانی گذر میکردید سرمست از این حضور کودکانه وطراوت بهارگونه میشدید واز دیدن این همه عظمت مخلوقات خداوندی سرمست میشدید،سرمست ومسرور درحدی که دلتان میخواست همانجا سجده بزنید وشکر بگویید خالق بی همتا را برای آفرینش این همه زیبایی وپسرانی که نعمت اند ودخترانی که برکت اند.
خدایا به حق تمام خاطرات شیرینی که برای من ودوستانم از بارداری گرفته تا حال واینده از این فرشته ها رقم زدی وخواهی زد،خودت حافظ ونگهبانشان باش ودستشان رارها نکن ولحظه ای به حال خودشان وامگذارشان.
بامحمدرهام نوشت درادامه منتظر حضورگرمتان هستیم
محمدرهام نوشت:
من ومامان سمانه زودتر از همه رسیدیم ومشغول مقوله ی جذاب وشیرین اب بازی شدیم.
آخه چطوری اسم این فسقلی ها رو گذاشتن فواره؟!؟!؟!؟!؟
فواره یعنی ایـــــــــــــــن
یا این
این زاویه شم خوبه!!
ویا حتی بلند تر از اینها
با توانایی چرخش وآب پاشی در محدوده چرخشی ِ 360درجه
ای بابا خورشید خانوم باز با من فیس تو فیس شدی؟
وقتی مهنــــــــِس من باشم،فواره قابلیت قطره پاشونی هم پیدا میکنه!!
وخدا انگشت را آفرید تا خلاقیتها شکوفا شود!!
تو دیگه خیلی بیحالی،پاشو تنبــــــــــــــــل
بالاخره هرکاری سختی های خودشو داره،خیس شدن وآفتاب خوردنم از سختی های کار ما آق مهندساس
ومن مردی قوی هستم،چهره در هم کشیدنم از اعتراض نیست از پختگیه جانـــــــــــم!!!بعلـــــــــــــــه
وقتی میبرنم حمام ومیخوان سرمو بشورن چنان شیون والتماسی راه میندازم که لطفا سرمو نشورید ومن خوشم نمیاد وفلان وبهمان.
حالا خودتون تصور کنید چهره ی بهت زده ی مامانم رووقتی دید من با مشقت میخوام سرمو بشورم
خب اگه نظر کارشناسی بنده رو بخواین،واقعا حیفه که فواره های جلوی عمارت باغ اینقدر بی حس وحال باشن!!
طرح پیشنهادی من اینـــــــــــــه
خب برم سرکشی به محوطه ی بازی واشکال یابی مهندسی ومعماری
خب حالا وقتشه این آسان رو ها رو چک کنم!!
یوهووووووووووووووووو
ومامان عکاسی که میگه:
به کجا چنین شتابان دلبندم؟؟؟؟
وهـــــــــــــی عکس میگیره وزوم اوت وآن میکنه ومیگره ومیگیره وخسته هم نمیشه
بیا دیگه مامانــــــــــــــی
ومیدوییــــــــــــــم ومیدوییــــــــــــــــــــــم به اندازه ی کل روزهایی که درخانه حسرتش به دلمان میماند
خب قطعا این قسمت خیلی اگاهانه وعلمی طراحی شده،چرا؟؟
الان میگم خدمتتون
میدونید که ما خردسالان تا 7سالگی سالاریم وبه هرچی میخوایم میرسیم یعنی بایـــــــــــد برسیممعمار محترم قطعا این فضاها رو طراحی کرده تا اگه بچه یی هوس کرد برگ گلهای اون سمت دیوار رو نوازش کنه به هدفش برسه
ودرضمن به والدین هم توجه خاصی شده ،چون سکویی برای ایستادن بچه ها برای نیل به هدف طراحی شده تا دیسکهای کمر والدین نپره بیرون درضمن میتونن از حفره های مجاور دست دلبندشون رو تماشاکنن ونگران نباشن
احسنت به این فکر خلاق وهوشمندانه این معمار،بزنید کف قشنگه رو به افتخارش
به به بازم اب بازی
خب عسل خانم رسید بریم استقبالش وگپ وگفتی با هم داشته باشیم
این عکسو برای درک حس مامانم از اینکه هی تق وتق عکس میگیره خودم به صورت خودجوش ومستقل از عسل گرفتم
بعد مایا جون به جمع ما اضافه شد وسه تایی توپ بازی کردیم تا بقیه ی دوستامون بیان
خب یه کم دراز بکشم،اگه براتون سوال شده که لباسام چرا عوض شدن باید بگم خدمتتون که چقدر مامانم اون روز حرص خوردحتما میپرسید برای چرا!!!(جمله ی سوالی این روزهای من)؟؟؟
مامان من همیشه یه بغچه لباس برای روز مبادا همراهش میاره که بُعد مسافت ِجایی که میریم حجم این بغچه رو تعیین میکنه،به قول بابایی بخوایم بریم سفر حدودا یه وانت میشه حجم این وسایل وتجهیزات
از قضا اون روز قبل از خروجمون دل زد به دریا وکیفشو تخلیه کرد وفقط یه دست لباس تو خونه یی برام برداشت،هواهم بسیار عالی بود وبه منم اجازه داد تاحسابی آب بازی کنم چشمتون روز بد نبینه به محض خیس شدن لباسای من خورشید خانوم قائم موشک بازیش گرفت وهوا ابری وبادی وبارونی شدحالا جرات دارید تصور کنید چهره ی مغموم مامان سمانه رولباسامم به یه درخت گره زده بود تاخشک بشن ولی چون حوصله نداشت از اون صحنه عکس نداریم
دیگه تقریبا همه ی دوستای گلم اومدن
از راست تصویر:
من-مایا -سام-عسل
این قرار به افتخار شازده سام که از کردستان اومده بود برپا شدمن وسام اولین بار بود همدیگه رو میدیدم
بازم از راست:
من درحال جهیدن-عسل-مایا-سام-ارشان ودوست نیمخیزم آراد
من وآراد کلی روی این سکوها مانوردادیم وخوش گذروندیم
علت تاری عکسها میدونید چیه؟؟
اثار انگشتان ِ عکاس کوچولو روی لنز
آویناجونم به جمعمون اضافه شد
بچه ها منم بیام؟؟
ای کاش رد میشدم ومیتونستم از اینجا بپرم پایین
دوستان ِمن بازی رو نباید به وسایل بازی محدود کرد،ماباید از تمام امکانات اطرافمون بهره ببریم
خب حالا میریم وارد پروسه ی گیاه شناسی وخاک شناسی میشیم
تعجب نکنید!!مامان سمانه نه تنها دعوام نکرد خیلی هم خوشحال شد که من جلوی چشماش مشغول بازی شدم ودیگه مجبور نبود هی کله شو 180درجه بچرخونه یا دنبالم بدوئه
وعسل خانمی که وارد گود میشه
مامانی بیا سنگ بخور،اینا مثلن کیکه همین الان از تو فر آوردم خیلی داغه ،مواظب باش!!
مامان:پسرم خودتم بخور
نه نـــــــه نــــــــــــــــــــــهمن رجیم دارم!!
من ومحمدمهدی
وبازهم اب بازی
وعسل خانمی که از کمبود لباس من خبر نداشت ومن رو خیس کرد
خب همه ی دوستامون رفتن وما موندیم منتظر آقای پدرتوی این فاصله اب بازی وتوپ بازی کردیممامانم این سری توپم رو برام آورده بود
راه رفتیم واز این کارهای نمکی انجام دادیم ودلی بردیم از مادر که نگووووووووو
یک شوت جانانه
ودختری که با عشق من ومامان رو تماشا میکرد به پیشنهاد مامان وارد بازی شد وشد حریف من!!!!
ولحظه ی دیدار من ومهربان پدر
وطبق روال هرروزه پرتاب شدم به آسمان وکنده شد دل مادر از جا
عشقولانه ی پدروپسری
مراحل بالارفتن از سکو
شوخی های پدروپسری
ویک عکس یادگاری
اینم مامانای بهمن 89وسه تا از نی نی ها
روز خیلی خوب ومتنوعی بود،همه جور بازی وتفریحی داشتم وخیلی بهم خوش گذشت.از همه مهمتر بعد از ماهها دوستامو دیدم واز با هم بودن لذت بردیم
مامان نوشت:
دلبرکم،روزی میرسد که بزرگ میشوی ،روزی میرسد که امروزهایت دیروز میشوند وخاطره به حساب می آیند.درست مثله روزیکه برای اولین بار حست کردم،درست مثله اولین لحظه ی دیدارمان،چه فندقی بودی عزیزکم وروزهای بزرگ شدنت چه شیرین گذشت وخاطره شد،هنوز هم برایم فندقی !جانِ مادر.
روزی میرسد که انگشتت به قدری قوی وبزرگ میشود که دیگر هرگز داخل آب نماها نمیرود،وخواهد رسید روزی که دستت از حفرات دیوار چینها گذرنکند و روزی میرسد که معماری هم حسرت بعضی کارها را به دلت میگذارد.
پس بچرخ وبگرد وتجربه کن که خیلی زود دیرمیشود.
تا میتوانی برایم ناز کن وعشوه بیا،چون این نیز بگذرد روزی که من نیز خاطره میشوم دیگر مجالی برای این دلبریها نیست.
از خدا بهترینها را برایت آرزو میکنم ،بهتــــــــــــــــــــرینم
طلا وگوهر رهام منه
ازهمه بهتر رهام منه
فرشته ی آسمون که رو زمینه رهام منه
قربونت برم که تو هم این شعر رو برای من میخونی وبه جای رهام از مامان استفاده میکنی.منم به عنوان ختامه میگم:
رهام رهام جونــــــــــــــــــــــــــــــــــم
رهام رهام عمــــــــــــــــــــــــــــــــــرم
رهام رهام عشقـــــــــــــــــــــــــــــــم
بدرود وحق نگهدارتون