یک اولینِ مهم
درود
سلام به نازدونه ی از برگ گل نازکترم،امیدوارم همیشه خوب وتندرست وشاد باشی عروسکم
درراستای آماده سازی شما گلپسر برای ورود به مهد قرار شد از ساعتی شروع کنیمو وبه روزانه وماهانه ختم کنیم،البته من درانتظارم تا ویروسهای بهاری کمی از شیوعشون کم بشه بعد برنامه رو به طور منظم آغاز کنم ولی محض امتحان روز دوشنبه1393/02/08همراه رایان جون گذاشتمت خانه ی اسباب بازی ودوساعت وربع رفتم با دوستم گشتیم،توی این مدت تلفنی جویای احوالت میشدم که حسابی گرم بازی بودی واصلا بی قراری نکرده بودی .
تازه وقتی اومدم دنبالت میگفتی شما همین جا بشین بذار من بازم بازی کنمقربون انرژی کودکانه ت برم که تمومی نداره البته من خودم الان توی این سن هنوز پرانرژی هستم وامیدوارم شادی وانرژیت به کودکیت محدود نشه دلبندم
این اولین جدایی محمدرهام ومامان سمانه به طور رسمی بودمسیر استقلال وپیشرفتت هموار پسرکم
بعدش بردیمتون پارک وزهرا جون زحمت کشید وبراتون بستنی خرید ولی شما تاچشمت به بچه ها ووسایل بازی افتاد از بستنی نارنجی(بستنی نونی)که سفارش داده بودی گذشتی ورفتی بازی کردیاین علاقه ت به بازی وگردش منو متحیر میکنه،الهی همیشه تنت سلامت باشه ودوستهای خوبی کنارت باشن عزیزم وهمیشه زندگیت پراز هیجانات مثبت باشه
بدرود