نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

3boy

1393/9/26 14:16
435 بازدید
اشتراک گذاری

1393/09/06

یه روز پرمهمونی وپر بچه بود برای پسر بچه دوست من،ظهر خونه ی سمیه جون مامان پارسا که اولین بار بود زیارتشون میکردیم وشب خونه ی دایی محمدم دعوت بودیم.

صبح خاله سعیده زحمت کشیدن واومدن دنبال ما وبا هم راهی اندیشه شدیم درسته یه کم چرخیدیم ودیر رسیدیم واسترس گرفتیم ولی خیلی خیلی عالی بود وبهمون بی نهایت خوش گذشت.

فقط شما یه کم از گرسنگی بهانه گرفتی واذیت شدی چون صبحانه نخورده بودی وفقط آبمیوه خورده بودی منم یه بسته اسمارتیز توی کیفم داشتم ولی شما راضی به خوردنش نبودی میگفتی :

اینو باز نکن من میخوام با پارسا وآرتین بخورمش ومن قول دادم که بازم میخرم تا به پارساجونم بدی وبعد از کلی کشمکش رضایت دادی  وبماند که قولمم فراموش کردم /منو ببخش پسرپاک ومهربونمبوس

آرتین ومحمدرهام وپارسا برفراز مبل

سه فرشته

خاله سمیه درست منطبق با تصوراتم بسیار مهربون وخونگرم بودن واستقبال وپذیرایی خیلی گرمی از ما کردن ومن بسیار خوشحالم که دوستای خوبی دارم البته جای سوده جون وشقایق جونم که نتونستن بیان هم خیلی خالی بود.

امیدوارم شما فرشته ها هم دوستای خوبی برای هم باشینبوس

وبازهم یه عکس سه نفره از مراسم شکلات خورون وروجکهاسه فرشته

خاله سمیه سریع بساط ناهار رو برپا کردن ونزاع کودکانه سر زیتون درگرفت.کلی از دستتون خندیدیم ولی شکر خدا سریع با هم کناراومدین ومشکل با یه ظرف جدید زیتون برطرف شد.

اینم سفره ایی که سمیه ی هنرمند وگل برامون تدارک دیده بودبوس

ظرف خالی زیتون نشانی از کشمکش سه پسرخندونک

سه فرشته

بعد از ناهار حسابی مشغول بازی وبدو بدو شدید وخیلی بهتون خوش گذشت.

الهی همیشه خوش وتندرست باشین پسران آریاییبوس

سه فرشته

 

سه فرشته

 

سه فرشته

 

سه فرشته

 

سه فرشته

نمیدونم چی شد که آروم وبی صدا رفتی بالای مبل واستراحت کردی؟!؟!؟

آرام جانم آنجا چرا؟؟خندونک

سه فرشته

آیا این یک تمرکز وذخیره ی انرژی برای وروجکی های بعدی است؟؟؟خنده

سه فرشته

به دعوت آرتین نازنین پریدی پایین ورفتین ادامه ی بازی

سه فرشته

کلی هم عکس وفیلم ممنونعه دارم که نمیشه اینجا گذاشت.

خلاصه که روز بینظیری بود وخاله سعیده مهربونی رو درحق ما تموم کرد وما رو رسوند خونه مون،ماهم سریع لباسامونو عوض کردیم وراهی خونه ی دایی جون شدیم.

اینم عکس فرشته های  مهمونی شب

عمرمامان-امیرحسین-امیرهادی-هلنا

فرشته ها

 

فرشته ها

آرام جانم طبق معمول از هردو مهمونی با نارضایتی برگردوندمت اصلا نمیتونی از بچه ها وهمبازیهات دل بکنی مهربون مادربوس

روز بینهایت خوبی بود دوستهای خوب،فامیل خوب وکلی خاطره ی خوب .

خدا یا ممنونم بابت این همه شادی که یکجا نصیب ما کردیبوس

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان آرتین
1 دی 93 10:35
چه روز خوبی بود واقعا جای دوستامون که نتونستن بیان خالی