✿سومین بهارزندگیم✿
امسال سال تحویل ساعت 14:31بود ومن وبابایی تا واپسین دقایق خواب بودیمومامان سمانه برخلاف پارسال بهمون رحم نکرد وبیدارمون کرد تا از کنارهم بودن لذت ببریم
اینم هفت سین ماری امسال ما که فقط خدا میدونه مامان وخاله سارا ومامی جونم چقدر سر این مارها خندیدن
مامان سمانه امسال هفت سین قرآنی هم درست کرد،یعنی هفت آیه توی قرآن رو که با سلام شروع میشه با زعفران نوشت وبعد از تحویل سال با آب وگلاب مخلوط کرد وخوردیم این کار رو هرسال مامی جونم انجام میده ولی امسال مامانم هم درست کرد.
تا از خواب پاشدم ودیدم مامانی میزرو چیده کلی کیف کردم وبا یه ذوقی میگفتم:
باباعییضا بیا ببین،مامان سمانه دُءُس کرده،خیلی خوشگله،خیلی گشنگه
بعد سریع رفتم از توی اتاقم صندلیمو آوردم وگذاشتم پشت میزو نشستم یعنی با این کارم سند قتلمو امضا کردم چون مامانی انقدر فشارم داد وبوسم کرد وبا جیغ خداروشکر میکرد که یه لحظه دنیا دورسرم چرخیدیه همچین مامانی دارم من
خسته ام
به محض تحویل سال شمعهای ماری رو فووووووووووت کردم
پیش به سوی منزل مادربزرگها وپدربزرگها
خب من خوابم میاد
این کارت پستالهای مامان ساز تقدیم به نگاههای مهربان ودلهای بزرگوارتان
زندگیتون سبز وسلامت ودلهاتون همیشه بهاری باد