روزپدر
مامان نوشت:
پدر جان ، با یك دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق می گیرم و پیشانی بر
خاك می گذارم و خداوند را شكر می كنم كه فرزند انسان بزرگ و وارسته ای چون
شما هستم. پدر جان عاشقانه دوستت دارم و دستانت را میبوسم.صدها شاخه گل مریم تقدیم شما باشد كه برای من در جهان بهترین هستید. پدر عزیزترازجان ومهربانم واژه ها دربرابر بزرگیت حقیرند به بزرگی وجودت دوستت دارم.
همسرعزیزم:
ای تمام زندگی و هستی ام، عشق را با تو تجربه كردم و بدان مروارید
زیبای عشقت همیشه در صدف سرخ قلبم جای دارد. بهترینم، به پای همه خوبیهایت
برایت خوب بودن، خوب ماندن و خوب دیدن را آرزو می كنم ،من زندگی و زیستن را در كنار تو دریافتم. مرد زندگی ام به اندازه تمام لحظه های زیستنت دوستت دارم.روزت مبارک
پسرنازنینم:
شکوفه ی گبلاسم،نقل ونباتم،بزرگمردکوچک امروزم وشیرمرد فرداهایم موفقیت وکامیابیت را خواهانم،نوگل شکفته دربهنم،به امید روزیکه طعم شیرین پدرشدن رابچشی وبهترین باشی چشم به فرداها میدوزم ودعایت میکنم،بزرگمرد فرداها روزت مبارک
درادامه مطلب با محمدرهام نوشت همراهمان باشید
محمدرهام نوشت:
جمعه1392/03/03
خب من ومامانی دیشب تا الهه ی صبح مشغول پخت وپز بودیم وبنده با تهدید وتشویق ساعت 3بامداد تن به خواب دادم ،فکر نکنید مامانم منو نخوابوندا،نه!!!!!!!!!من وبابایی رفتیم رو تخت ودقایقی بعد من با چشمانی پراز خواب اومدم پیش مامانی وگفتم:مامان سمانه بابا عییضا خوابیده،حوصله ام سر میره،میخوام بیام پیشت،میخوام کمکت کنم.
بعد مامانم اینجوری شد>>>>
ساعت عکسو ببینید،اصلا"قصد بیدارشدن نداشتم.
بعد از بیداری من سریع رفتیم به سوی منزل بابابزرگم وبا دیدن دختر عمه ها وپسرعمه ها گل از گلم شکفت. وبعد ازناهار با وجود خواب آلودگی بسیار یه عالمه باهم خوش گذروندیم.
آرین داشت فوتبال بازی میکرد ومنم تشویقش میکردم.
واینجا مثل گزارشگرهای حرفه ای گفتم:
گـُـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل شد
به عکس نینی گولویی
ازراست:
من-آرین-آرمین-هدیه
من وهدیه درحال انتقال کفشدوزک
من ودوستم کفشدوزک
وشروع مراسم روزپدر با کیک مامان پز
من وبابابزرگ خوبم
واین هم قُل کیک اولیه وشروع مراسم تقدیر از پدرجون گلمکپی نیستا دوتا کیک دوقلو پختیم من ومامانم ...........ما اینجورییم دیگه
پدرجون گلم
مردان خانواده،روزهممون مبارک
ببینید اختراع دایی جانمو برای من که عشق شمعم
چون ناهار خونه بابابزرگ وشام خونه ی پدرجونم بودیم فرصت نداشتیم برای بابایی جشن بگیریم درنتیجه جشن ویژه ایشون رو با یک روز تاخیر شنبه برگزار کردیم ومامان یه کیک خوجل ویه شام خارجکی برامون ترتیب داد البته کمک رسانی من همیشه شامل حال مامانم میشه.
کیک عشقولانه بابایی
واینک عشقولانه های پدروپسری
به عارضه ای که اینجا دچارش هستم:
ازعشق پدر،له شدگی میگویند
برفرازقله ی ترقی وپیشرفت
باتو قویترینم باباعییضا
همبازی کودکی وپشتوانه ی فردای من
دریا دریا لبخند کودکانه تقدیم به مردان بزرگ زندگیم،روزتون مبارک وتنتون سلامت ولبتون خندون باد
ممنون از شکیبایی وهمراهیتون