اتل متل توتوله 9
سلام وعرض وقت بخیر
مدت مدیدی بود مامان من به دنبال ماسه دریابود وچون قصد شمال رفتن نداشتیم به دوست وآشنا سپردیم که هرکی رفت برامون یه کم بیاره.
تا اینکه عمومنصور شوهر عمه گرامم وخانواده راهی محمود آباد شدن وبرامون یه عالــــــــــــــــــــمه ماسه آوردن تا از بازی باهاش لذت ببرم ومن ومامان کلی دلشاد شدیم ودعاشون کردیم .
جاداره از همین جا از عمه وشوهر عمه ی عزیزم یک دنیا تشکر کنم.
ماسه ها توسط مامانی وسواسی به مدت یک هفته آفتاب خورد وضدعونی شد ،بارها هم الک شد که انصافا تمیز بود وسپس مورد بهره برداری من قرار گرفت.
1392/06/07
بدون شرح
ادامه مطلب است ویک روز ماسه ای دیگر
1392/06/14
بدون شرح
چه جالب!!!!!!
به صورت کاملا تصادفی توی هردوروز یه لباس تنمه
پیروز وکامروا باشید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی