آب پاشونک وتولد خاله
به رسم ایرانیان باستان من وپرنس رهام جشن آب پاشونک راه انداختیم واز خنکای آب که بر بلندترین روزسالمان تازیانه میزد وروح وجسممان را خنک میکرد لذت بردیم.
محمدرهام نوشت:
سه مدل آب بازی کردم ولی با تایم خیلی محدود چون هم میخواستیم آب پاشونک داشته باشیم وهم فکر هدررفتن اب بودیم،جاتون خالی خیلی خوش گذشت
بطری رو که مامان پراز سوراخهای ریز کرده بود وفواره ساخته بود رو پراز آب میکردم وبا تماشای تهی شدنش چنان میخندیدم که گوشهای ماورائ طبیعت میشنید صدای درونی مامان رو که میگفت:
من فدای تو به تاریکی دنیا تو بخند
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
کمی خلاقیت به خرج داده ومامان عکاس رو مورد عنایت قراردادم.
بعد همین عنایت جرقه ای شد درذهن مامان عکاس تا به یاد کودکی با آب پل بسازد ومن از زیرش بدوم وغرق شادی بشم.
واکنون صدای درونیش شنیده میشدکه افسوس میخوردبابت حیاط 200متری دوران کودکی که بعد از تبدیل به برج شدن هیچی ازش باقی نمونده.ویادش بخیر میگفت به کودکانه های خوش وخاله سارا ودایی جان وچه روزها که درآن حیاط داشتند وهمه خاطره شد
آیا پایین بردن سر در میزان خیس شدگی تاثیر دارد؟؟؟
وبازهم پروخالی کردن بطری
وپلی ساختم به بلندای توان دستان کوچکم وبه عرض محبت به مادری که دوست داشتم از دویدن زیر آب وکیف کردن بی نصیب نماند.
واین بار بلند بلند قربون صدقه م رفت وچنان چلوندم وماچوندم که آه از نهادم بلند شد
از دقیقه 18تا بیست وسه رفته بودیم تا به جرقه ی بعدی ذهن مامان عمل کنیم وکیسه فریزر بیاریم وپر کنیم از آب وکوبیسمی به زلالی وشفافیت آب رسم کنیم بردیوار مقابل
یک پرتااااااااااااااااااب جانانه
مامانی بذار با پام خالیش کنم
وکیسه دوم وسوم
واینگونه پایان پذیرفت مراسم آب پاشونک ما
وبعد هم رفتیم واماده شدیم تا دربیست وششمین زادروز یکی یه دونه خاله م شرکت کنیم ،وبنده اصلااز تولد عکس ندارم !!!نه که ندارما مثله وروجک توی همه ی عکسها وارد شدم ولی چون خیلی خیلی وروجکی با چاشنی بسیار بسیارزیاد "آزارواذیت" داشتم مامانم نتونست حتی دوربینشو دستش بگیره.
دوربین خاله ساراهم که مملو از عکسهایی هست که درست همون لحظه که دوربین میگه چیکی ولحظه بر دیوار دیجیتال نقش میبنده یه موجود فسقلی واردش شده
خاله جونم هزارساله شی ،ارزوی ما سلامتی وشادی وکامیابی شما درهمه مراحل زندگیتون هست
ادامه مطلب حاوی آیین آب پاشونک است
یکم تیر ؛ آغاز سال نو گاهنباری گرامی باد
در آغاز تابستان خورشید از بالاترین جایگاه طلوع خود در افق شمال خاوری برمیدمد و در بالاترین جایگاه غروبگاهی خود در افق شمال باختری فرو میرود. حرکت روزانه خورشید در آسمان نیز در این هنگام به بالاترین خط سیر خود باز میرسد که بیش از دیگر روزهای سال به قطب آسمانی نزدیک شده و در نتیجه بلندترین روز سال و کوتاهترین شب سال را پدید میآورد. در این روز و در لحظه ظهر خورشیدی، زاویه میان خورشید و افق جنوبی بیشتر از هر روز دیگر است و آفتاب در این روز به کمال و اوج سالیانه خود دست مییابد.
این هنگام برای مردمان باستان که دلبستگی فراوانی به پدیدههای کیهانی داشته و چنین پدیدههایی را در زندگی روزمره، آیینها و باورداشتهای خود دخالت میدادهاند؛ اهمیت بسیاری داشته است و آیینها و جشنهای پرشماری را در این هنگام برپا میداشتهاند. هر چند که امروزه بسیاری از این سنتهای کهن به فراموشی سپرده شده است؛ اما برخی از آنها علاوه بر ثبت در تاریخنامهها و دیگر منابع مکتوب، تا به امروز نیز در میان مردمان بازماندهاند که به برخی از آنها اشاره میشود.
نام ماه خرداد (در اوستایی «هَـئوروَتات») به معنای رسایی و کمال و پُـرّگی که در «گاتها»ی زرتشت نیز بکار رفته است، به احتمال از همین پدیده برگرفته شده است، چرا که خورشید در پایان این ماه به کمال و اوج خود میرسد و مسیرش طولانیتر و پایگاهش فرازمندتر میشود. دیگر اینکه، آغاز تابستان در گاهشماری گاهنباری (کهنترین گاهشماری شناختهشده ایرانی)، آغاز سال نو نیز بوده است که این شیوه آغاز سال هنوز تا اندازهای در گاهشماری طبری/ تبری بازمانده است. در گاهشماری گاهنباری، طول سال به چهار فصل و چهار نیمفصل بخش می شده است که همچنان در تقویم زراعی روستاییان و کشاورزان ایرانی برقرار و متداول است.
برخی از بازماندهای آیینهای آغاز تابستان که ظاهراً بسیار فراوان بودهاند، عبارت است از جشنهای «آب پاشونک» یا «اول تووستونی (تابستانی)» که در فراهان، اراک، محلات و بسیاری از نواحی دیگر ایران همراه با گردهمایی و مراسم آبپاشی در صحرا برگزار میشود.
برخی از بازماندهای آیینهای آغاز تابستان که ظاهراً بسیار فراوان بودهاند، عبارت است از جشنهای «آب پاشونک» یا «اول تووستونی (تابستانی)» که در فراهان، اراک، محلات و بسیاری از نواحی دیگر ایران همراه با گردهمایی و مراسم آبپاشی در صحرا برگزار میشود.دوم، جشن ناشناخته و فراموششدهای به نام «جشن نیلوفر» در ششم تیرماه که ابوریحان بیرونی در کتاب گرانقدر آثارالباقیه از آن یاد کرده و ممکن است با شکوفا شدن گلهای نیلوفر در آغاز تابستان در پیوند باشد. سوم، آیین «پُـرسه» زرتشتیان در نخستین روز تیرماه که ظاهراً بازمانده آیین گرامیداشت درگذشتگان در آغاز سال نوی گاهنباری است. چهارم، جشن «عیدماه» در میان مردمان سوادکوه و برخی از دیگر نواحی کوهستانی مازندران در بیست و نهم خردادماه که با آتشافروزی بر بلندیها و سرود و شادی برگزار میشود. پنجم، آیین «گوجه عروس» یا «گل عروس» در خراسان و افغانستان باختری و اهدای میوههای نورسیده، آرد و نبات به نوعروسان.
اما از سوی دیگر لازمه تشخیص هنگام فرا رسیدن آغاز تابستان و انقلاب تابستانی در دوران باستان، شاخصی برای اندازهگیری آن است. این شاخصها، همانا تقویمهایی آفتابی است ... و یکی از آنها تقویمهای آفتابیِ چارتاقی مانند، و به ویژه چهارتاقی نیاسر در غرب کاشان است.(ماهکم چارتاقی که یادته؟؟همونجایی که بدو بدو فتحش کردی)
منبعhttp://www.beytoote.com
پ ن1:
یادته عسلکم پارسال چهارم تیررو روز آرد پاشونک نامگذاری کردیم این روز رو هم به روزهای مذکور اضافه کن
پن2:
پسر عزیز تر از جانم،یلدا بلندترین تاریکی سال ویکم تیر بلند ترین روشنایی سال است،روشنایی تک تک روزهای عمرت به بلندای این روز