نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

سیزده به در

سلام ،سلام به دوستهای گلم وپسرماهم پسرخوشگلم توی آیین ایران باستان عدد 7مقدس وعدد 13منحوس دونسته میشده وبه همین خاطر مرسوم بوده وهست که همه مردم سیزدهم فروردین از خونه میزنن بیرون تا نحسی رو فراری بدن وبهش میگن سیزده به در،این سومین تجربه سیزده به در شما نازدونه منه ودومین سیزده به دری که درجمع خانواده من وکارخونه بابابزرگم.فرشته ی ناز من به ما که خیلی خوش گذشت امیدوارم به شماهم خوش گذشته باشه تنها بدی اون روز مسمومیت بابا علیرضا بود ولی بابای گلت نذاشت روز ما خراب شه وتوی اتاق بابابزرگ کل روز رو استراحت کرد ماه من فقط کافیه یه جا یه کوچولو آب جمع شده باشه سریع به تب وتاب میفتی که سنگ پیدا کنی وبندازی توی آب ولذت ببری اینجا با...
22 ارديبهشت 1392

مراسمات خواب وشعر خوانی

سلام پسرک رویایی من میدونی چرا بهت مگم رویایی ؟؟؟؟؟؟؟ چون همیشه آرزو داشتم بچم چشم وابرو مشکی وشیرین زبون باشه ،تصورمم از چهره ات همینیه که هستی والبته توی خوابم دیده بودمت جریان خوابهای مامانی وصحتشم وقتی بزرگ شی متوجه میشی. این شعرا رو با هم همخونی میکنیم ماه من،قسمتهایی که قرمز شده رو خودت میخونی زندگیم البته اگرحسشو نداشته باشی وقتی میگم مامانی شعر بخوننیم میگی : نه نخون اگرم بگم اشکال نداره پسر نازم پس مامان برات میخونه،میای میگی مامان سمانه نخون دیده(نخون دیگه) ومنم میگم :به روی چشمام      توپ سفیدم ..... گشنگ وناسی بیاتاباهم بریم ...... بییم بازی بازی چه ...
23 اسفند 1391

❤ همه طرفدارا،حالادستهابالا ❤

درود وخیر مقدم خدمت بازدیدکنندگان محترم     پسرنازدونه ی من،نفس مادر برای سومین روزمتوالی وبت جز پربازدیدکننده های نینی وبلاگ اعلام شد،مبارکت باشه نازگلم     یه تشکر ویژه از خاله شقایق گل ومهربون که این عکسو برامون گرفته ویه بوووووووووووووس محکم تقدیم به ""محمدارشان نازنین""     1391/11/29...............................3016مهمون نازنین 1391/1130................................3107مهمون نازنین بهتون پیشنهاد میکنم از وب خوشگل چشم تیله ای ما دیدن فرمایید اینم آدرسش:     محمدارشان،رویای پاییزی http://hobabkocho...
1 اسفند 1391

بزرگمرد کوچک

سلام نازدارمن،سلام دلدارمن خوبی خوشگلم؟؟؟؟ نمیدونم از کجا بنویسم از چی بگم؟؟از بغضی که تو گلومه؟؟؟از لحظه اولین ارتباط تغذیه ای؟؟؟؟نمیدونم!!!!!     چه زود گذشت،انگار همین دیروز بود که به دنیا اومدی وتوی چشمام نگاه کردی،ماه من تو یادت نیست ولی من هیچ وقت یادم نمیره اون لحظه ای رو که خانم پرستار گذاشتت بغلم تا بهم شیر دادن رو یاد بده،حلاوت وشیرینی اون حس قابل توصیف نیست،علاوه بر اون حس قشنگ یک استر س هم داشتم    اگه نخوره چی؟؟؟؟؟اگه شیر خشکی بشه چی؟؟؟؟؟نه!!!!!!نباید اینطوری بشه،پسرم باید از شیره وجودم وروزی که خدا بهش داده استفاده کنه ،تا در آینده سالم وقوی وباهوش باشه،یعنی شیر من کفاف شکم...
27 بهمن 1391

بازی وبلاگی

سلام ودرود بی پایان ابتدا از شقایق نازنینیم مامان محمدارشان گل ممنونم که منو به این بازی دعوت کرد واز راه دور خودش وماه پسرشو میبوسم. چرا وبلاگ مینویسم ودوستش دارم؟؟؟؟؟؟ راستش من از قبل از بارداریم یه همچین تصمیمی داشتم ولی به دلیل بارداری سخت وزایمان سختتر از اون واسباب کشی این جریانات تا شش ماهگی پسرم به تعویق افتاد ولی به هر حال الان خوشحالم چون: 1-وب خاطرات تصویری روثبت میکنه واین مزیت بزرگی نسبت به دفتر خاطراته.     2-همیشه دردسترسه یعنی هرجا نت باشه خاطراتتم همراته.     3-مثل دفتر خاطرات صفحاتش پر نمیشه وهمیشه قابلیت به روز رسانی داره.     4-مکانی برا...
23 بهمن 1391

23ماه عاشقی

سلام سلام هزار وسیصد تا سلام   عمرمامان دیر اومدم اما دست پر اومدم میگی نه نگاه کن!!!!!!!!! پنجشنبه ای که گذشت پنجمین سالگرد ازدواج من وبابایی بود واین دومین سالی بود که ثمره عشق جاویدانمون توی جشنمون شرکت میکرد با دیدن تو لذت به هم رسیدنمون هزار برابر میشد وااااااااااای که نمیدونی عشقم چقدر عاشقتیم،من وبابایی میمیریم برات ،روزی هزار بار خدارو به خاطر داشتنت شکر میکنم وداد میزنم: محمدرهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام جون عاشقتمممممممممممممممممممممممممممممممم از اونجایی که امسال سالروز ازدواجمون با اربعین مصادف شده بود ،برای احترام به سالار شهیدان جشن نگرفتیم ولی یه ش...
17 دی 1391

درس عشق مرزیدن به همنوع

تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1391 | 12:18 | نویسنده : مامان سمانه پسرگلم سلام امیدوارم همیشه خوب وتندرست باشی ماه من. الان که داری این مطلب میخونی نمیدونم چندسالته ولی مطمئنم حال امروز منو میفهمی اینو از هوش وعاطفه سرشاری که توی این سنِ کم ازت میبینم  میتونم تشخیص بدم. ماه من توی روزگاری که از همه میشنوم مهربونی ومحبت مرده،آدمهایی کنارم هستن که توی عشق ورزیدن بی بدیلن،آدمهایی که فقط ازم توقع ندارن،آدمهایی که منتظر نیستن تا از من بهشون عشقی برسه وبعد چند صدم اونو اونم از روی وظیفه واجبار بهم پس بدن. آگاه باش نفسم که همیشه وهمه جا توی تمام فراز ونشیبهای زندگی هم هستن کسایی که داشتنشون برای خیلیییییییییییی ها رو...
3 دی 1391

مادرانه های من دلبرانه های تو

تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1391 | 16:41 | نویسنده : مامان سمانه سلام فرشته آسمونی من   مدتهابود که میخواستم یه وبلاگ با عنوان مادرانه های من ،دلبرانه های تو ویا عاشقانه های من ،کودکانه های تو درست کنم که متا سفانه وقتشو نداشتم .هدفمم از ایجاد یه کلبه مجازی جدید این بود که چون من خاطرات شما رو از زبون خودت مینویسم برای هر پستی یه عالمه حرف نگفته توی دلم باقی میمونه ویه عالمه ابراز عشق که توی دلم سربسته میمونه وترس از روزیکه  نباشم تا برات ثبتشون کنم اذیتم میکنه .ومرتب خودمو سرزنش میکنم ومیگم پس تا هستم براش بنویسم تا بدونه چقدر عاشقشممممممممممم. وچون تصمیم داریم(من وبابایی)در اولین فرصت وب شما رو به سایت ت...
3 دی 1391

مامان نوشت

تاريخ : جمعه 5 خرداد 1391 | 22:07 | نویسنده : مامان سمانه گل بودی گلتر شدی عزیزکم. سلام نبات مامان،اومدم یکم از شیرینکاریهاترو برات ثبت کنم.     پسر دانا وباهوش من یه عصر گاه اردیبهشتی وقتی تلفن خونمون زنگ زد بهت گفتم :   پسر قشنگم گوشی رو بده به مامان وشما دویدی وگوشی رو برام آوردی.از اون روز به محض شنیدن   صدای تلفن یا موبایل میدوی وسریع پیداش میکنی وبرام میاری ومیگی:اَیــــــــــــــــــــــــــــــــــو   عاشق توپ بازی هستی واون رو میبری بالا وجیغ زنان میگی:   ...........دوپــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ(یعنی توپ)............
3 دی 1391