نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

هستن من زهستی اوست

      پسرم تو مادر نمیشی ومتاسفانه از تجربه این حس ناب محرومی ولی درعوض من تمام مادریم را تا هستم نثارت میکنم وقطعا تو با احساس ترین پدر دنیاخواهی بودهمینگونه که اکنون با احساسترین پسر دنیایی   تا مادر نشی نمیفهمی اونیکه سالها کنارش زندگی کردی چقدر ارزشمند وگرانقدر وکمیابه!! تقدیم به دُر درخشان زندگیم که تلالو وجودش روشنگر مسیر روزگارم بوده وهست وخواهد بود تقدیم به مادرم که بهترین مادر کره خاکیست   گویند مرا چو زاد مادر ، پستان به دهن گرفتن آموخت شبها بر گاهواره من ، بیدار نشست و خفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد ، تا شیوه راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر...
26 مرداد 1392

برایت کافی هستم؟؟؟؟

سلام نازدارمن امیدوارم خوب وخوش وسرمست باشی عروسکم نمیدونم الان که داری این پست رو میخونی چندسالته ولی 300سالتم که باشه چه من باشم وچه نباشم تو عروسک ملوسکمی وروح وجانم متعلق به توست. برایت چگونه هستم؟؟آیا برایت مادرکافی هستم؟؟نه آنگونه که جو فراست میگوید نه!!همه جوره کافی هستم؟؟؟ پسرکم همیشه میخواستم وسعیم بر این بود که برایت بهترین باشم...دلم نمیخواد وقتی به گذشته مادریم مینگرم کم وکاستی ببینم وبابتش خودم را سرزنش کنم...دوست دارم برایت مادری عالی باشم به مانند وجود بینظیرت که برای من عالی است.دلبرکم توی این سی ماه باهم دلبرانه های شیرین داشتیم،غمگنانه های تلخ هم داشتیم. بابزرگ شدنت قطعا هم شادمانه هایمان وهم غمگنا...
17 مرداد 1392

❤خدای احساس تویی❤

 مهرتویی ،ماه تویی،خدای احساس تویی شاه تویی ، ماه تویی ، رهرو منم راه تویی ناب تویی ، خواب تویی ، تشنه منم آب تویی   نورچراغ خونه ی مامان وبابایی تویی ماه تویی مهر تویی عزیزدردونه تویی اومدی شبای عمرمو چراغونی کنی خوش قدم با هر قدم غمامو قربونی کنی ستاره ی خونم شدی تو وصله جونم شدی واسه شبای زندگی ستاره درمونم شدی چشم و دل عاشقم از دیدن تو سیر نمیشه راز و رمز عشق تو اینجوری تعبیر نمیشه   دعای خیرمو میخوام سرمه ی چشمونت کنم از هرچی چشم بد که هست یک جوری پنهونت کنم   ...
27 تير 1392

یه نظر سنجی دیگه!!!

درود بردوستان دور که قلبهاشون نزدیکه   بنا به دعوت خاله الهام و مریم جون به یه نظر سنجی دیگه دعوت شدم.ممنونم ازشون   1- اگه ماهی از سال بودم ؟ بهمن 2-اگر روزی از هفته بودم؟ جمعه 3-اگر عدد بودم؟ 1 4-اگر نوشیدنی بودم؟ دلستر خنک 5-اگر ثواب بودم؟ کمک به مستمندان وشیرخوارگاهها وخانه سالمندان 6-اگر درخت بودم ؟ گیلاس فقططططططط به خاطر شکوفه هاش 7-اگر میوه بودم؟ انار 8-اگر گل بودم؟ رز(عاشق همه رنگهاشم مخصوصا سفید) 9-اگر آب و هوا بودم؟ دونفره(گرگ ومیش وبارون زده) 10-اگر رنگ بودم؟ سفید 11-اگر صدا بودم؟ صدای ...
24 تير 1392

رزوئلا

سلامی به طراوت سلامتی خوبید؟؟خوشید؟؟سلامتید؟؟ اصلا"اصلا"دوست ندارم یه همچین پستهایی رو بنویسم ولی بیماری هم یه قسمتی از زندگیه ونباید نادیده گرفته شه!!!فقط امیدوارم این پستهای وبلاگ ماه پسرم خیلی کم باشن خیلیییییییییییی   بفرمایید ادامه مطلب عروسکم،ماه من، تاج سرم ،قندعسلم همیشه سالم باش لطفا" همیشه شاد وخندون باش زندگیمو زیر ورو کن ولی سالم باش از فرط خستگی به حد جنون برسونم ولی شاد باش هستم که باشی ،پس باش!!!!!!!! امید زندگیم پنجشنبه 30خرداد 92درحالیکه داشتم کمی به مامی جونت کمک میکردم تا آخرین قسمتهای وسائل خونشون رو جمع کنه،خاله ساراگفت سمانه!!این بچه یه کم داغ نیست؟؟نتر...
12 تير 1392

بازی وبلاگی

سلاممممممممم خوبید؟؟؟خوشید؟؟سلامتید؟؟ یعنی مرده ی محبوبیتم ،پنج بار به این نظر سنجی دعوت شـــدم به به ،باورندارید اینم مدرکش: 1-میناجونم مامان محمدوساقی 2-شقایق جونم مامان محمدارشان 3-افسانه جونم مامان محمدحسین ومحمدطاها 4-منا جونم مامان امیرسام 5-الهام جونم خاله ی آرتمیس بسم الله الرحمن الرحیم (حس کاندیدای ریاست جمهوری بودن بهم دست داد) 1_بزرگترین ترس توی زندگی چیه؟؟؟ ازدست دادن یا ندیدن عزیزانم   2_اگه 24 ساعت نامرئی بشی چیکار میکنی؟؟؟ میرم خونه ی تک تک دوستهای وبلاگیم تا ازنزدیک ببینمشون وبه همه دوستهای گلم توصیه میکنن نرن پیش اونایی که پشت سرش...
17 خرداد 1392

یه روز پرحادثه

1392/03/12 سلام نوگل خندونم،سلام دوستای مهربونم امیدوارم همیشه دل همتون شاد ولبتون خندون باشه دوازدهم خرداد امسال ما پراز حماسه وتراژدی ودرام بود ،از ظهر شروع میکنم که من وشما بعد از خوردن ناهار راهی آرایشگاه شدیم ،مجبور بودم همراه خودم ببرمت آخه من وخاله سارا ومامی جون باهم رفته بودیم وکسی نبود تو پیشش بمونی ،خلاصه من سریع کارمو انجام دادم وهمراه شما اومدیم بیرون وبه یاد خاطرات کودکی خودم تو رو بردم اسباب بازی فروشی شبستری وبرات ماهی مگنت انتخاب کردم وتو هم اولش موافق بودی ولی بعد ناگهان یه تریلی زشت که یه سانت خاک روش بود رو دیدی وگفتی من اینو میخوام وهیچ رقمه قانع نشدی که این ماشین اصلا"جنسش خوب نیست .منم که اصلا راضی به خ...
17 خرداد 1392

خروس کشون

            پسرنازنینم دردراستای بلاهای مکرری که سرت میومد این پست رقم خورد که چندتاشو برات میگم: شب عید داشتی روی جامپینگت بپر بپر میکردی که یه مرتبه پای گاوجامپینگت گیر کرد به لبه ورودی آشپزخونه وپیشونیت محکم خورد به تیزی صندلی ناهارخوری واز شدت درد وگریه کبود شدی ومن سریع برات یخ آوردم وبابایی بغلت کرد وبرات کمپرس سرد گذاشتیم ولی یه نصفه هلو از پیشونیت اومده بود بیرون وکلی حالمون گرفته شد. روز سوم فروردین خونه هلنا اینا بودیم که اومده بودی از سفره بپری وپات سر خورده بود وهمون نقطه مذکور محکم به میز تلویزیون اصابت کرد ودل من وبقیه رو کباب کردی.  ششم فروردین هم خون...
23 ارديبهشت 1392