نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

وداع با سومین دهه

سلام بزرگ شدن چه معنا ومفهومی داره؟؟انگار همین دیروز بود که با عدد 2خداحافظی کردم حالا نوبت 3 شده خدا نگهدار ماهگردهای خوشی که که دهگانتان *3* بود بله بنده،محمدرهام کمالی سی ونه ماهه شدم وپا در چهلمین ماهگرد زندگی زمینیم گذاشتم.حالا نمیدونم چل چلی که میگن همینه؟؟اصلا نمیدونم این واژه یعنی چی؟؟ جشن کوچک مرا مزین کنید. بفرمایید ادامه مطلب اینم شما وداستانهای من برای اینکه ازم عکس نگیــــــــــــــرن!!!!!! میرم تو فاز بی تفاوتی فاز شیطونی ووروجکی محمدرهام:مامانی ببیبن من اینجا آوینجو(آویزون)شده بودم فازغم فاز دلبری وطنا...
31 ارديبهشت 1393

بزرگ معلمان تاریخ

سلام جمعه 1393/02/12 روز معلم بود واز صبح صدای بلندگو وازدحام جمعیت وهلیکوپتر گواهی میداد که یه خبری هست!! بله قراربود دوشهید گمنام از عملیات خیبر مجنون که یکی 18ساله ودیگری 22ساله بودن توی پارک سرکوچه مون به خاک سپرده شن،پارک 17شهریور از این به بعد یه مکان مقدسه،مکانی که به یادمون میاره چه دین عظیمی به گردنمون بوده وهست. هی با خودم یکی به دو کردم،که برم یا نرم؟!!؟!؟آخر دلم طاقت نیورد ورفتم درسته هیچ خاطره ای از عموهای شهیدم ندارم جز چند تا عکس اونم فقط با عمو قاسمم ولی خیلی تحت تاثیرشهدا هستم اصلا روح وروانم به هم میریزه درحدی که دیدن فیلم معراجیها تا چندروز روحمو به هم ریخته بود.عمو احمد وعمو محمدم قبل از ازدواج ماما...
20 ارديبهشت 1393

اسفندانه

درود با یه کم تاخیر میخوام وروجکیهای عروسکم درمراسم خونه تکونی ویاری رساندنهای بی پایانش رو به ثبت برسونم. واینگونه سپری کردیم روزهای پایانی سال مار را چهارشنبه 30بهمن 92از اتاق گلپسر مراسم خونه تکونی آغاز شد. عروسکم وعروسکاش بفرمایید ادامه مطلب   عروسک مامان کلی از دیدن همه اسباب بازیهاش وسط خونه ذوق کرد وعروسکاش رو با احساس بغل میگرفت ومیگفت: آآآآآآآآآآآآخـــــــــــــــــــی شماها کجا بودید؟؟عاشقتون شدم!!صبر کنید الان همتون رو بغل میکنم      فسقلی تو هم بیا بغلم    ومتقابلا از من عکس میگرفت شیرینم ...
7 ارديبهشت 1393

آش نذری

سلام ودرود امسال شهادت حضرت زهرا مصادف شده بود با 14فروردین،وبه رسم هرسال مامی جون آش نذری داشت . برای دیدن عکسها به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.     بفرمایید آش خوشمزه محصول مشترک مامی جون وپدرجون   شب قبلش تا صبح توی بغل مامی جونت خوابیدی،همشم مثله پیشی پشمالوها خودتو برای مامی جون لوس میکردی. بند وبساط غیرمجاز رو ببینید وسط این محفل عرفانی چی بگم من از دست این جوجو پرطلا؟؟؟؟؟؟ نشسته بودم آشها رو تزیین میکردم بعد که بلند شدم یه مرتبه احساس کردم یه چیزی از پشت سرم شوت شد توی آشی که جلوی پام بود،دیدم بله !!!صدای قهقهه پسرکم بلند شد وخودش توضیح داد که من این قاشق...
6 ارديبهشت 1393

13به در

سلام به روی ماهتون خوبید؟خوشید؟سلامتید؟؟ ببخشید که کمتر بهتون سر میزنیم ودیر به دیر آپ میکنیم با عرض پوزش فراوان نظرای پرمهرتون هم بدون پاسخ تایید شد مادرفدات آخه مگه مجبوری؟؟چهره تو ببین گلکم،هرچی بهت گفتم سنگینه گوش نکردی!! داشتی منقل درست میکردی برای چایی وناهار   آآآخ ننه قربان!!(این یه  قسمت ازشعریه که خودم ساختمو واست میخونم) اینم کاملشه ننه قربان...نازشو قربان.....چشماشوقربان.........مماخشو(بینی)قربان..... نفسشو قربان........شکمشو قربان......خلاصه که همه جاتو قربان نافشو قربان...............لُختشوقربان(این دو قسمت آخرشو خودت ساختی )   ...
27 فروردين 1393

عیدآمد وعیدآمد

بوی عیدی،بوی توت،بوی کاغذرنگی بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ با اینا زمستونو سرمیکنم با اینا خستگیمو درمیکنم بدرود زمستان،بدرود فصل زیبای عاشقی ومادری من،سلام بربهار سلام برتولد طبیعت وسلام بریکی یه دونه نازم ودوستان مهربانم همه روزهایتان عید،سالتان پراز سلامتی وشادی وبرکت سال نو مبارک محمدرهام نوشت:   درواپسین لحظات اسفندانه ،تخم مرغ ها رو که نماد برکت هست با دستان فندقیم رنگ کردم  که نتیجه ش شد این: وگذاشتیم سرمیزمون که یادمون رفته بود نماداسب واینه رو روش بگذاریم وگرفتیم از این ژستهای نمکی ...
7 فروردين 1393

کله پاچه!!

سلام به روی ماهتون وممنون از تبریکات قشنگتون 1392/11/21 یادتونه هفته پیش که تولدم بود برای سومین بار گفته بودم من گرسنمه!!!اصلا تعجب نکنید !!!این عدد کاملا واقعی است!! من حتی وقتی نوزادم بودم شبها برای شیر خوردن بیدار نمیشدم ومامانم ساعتشو تنظیم میکرد وبیدار میشد وبه من شیر میداد،البته بسیار گرسنه بودما ولی حس ابرازشو نداشتم خب پس با علم به این موضوع دیگه جای تعجبی باقی نمیمونه که من هیچ وقت نمیگم گرسنمه. خلاصه که به دلیل گرسنگی!! بازی من توی شهربازی نیمه تمام موند واز فردای اون روز به مدت یک هفته مثله یک نوار ضبط شده همش گفتم من رو ببرید شـــــــــــــَبازی البته خیلی شبیه سربازی این کلمه رو تلفظ میکنم وبابایی د...
7 اسفند 1392