روز❤مادر❤
چهارشنبه 11اردیبهشت ماه با روز مادر مصادف شده بود ومن به دلیل آزمونی که داشتم شما رو به بابایی سپردم ورفتم تا وقتی بیدار شدی ببرتت آموزشگاه مامی جون ولی بابایی شما رو با خودش برده بود سرکار وحسابی با هم خوش گذرونده بودید وقتی اومدی خونه یه دسته گل پراز شکوفه های یاسی وصورتی دستت بود وبعد از سلام دادیشون به من وگفتی اینا برای شماست،ومن انگار توی آسمونها بودم وبا خودم زمزمه میکردم سمانه یه روز باورت میشد پسرت با دسته گل این روز رو بهت تبریک بگه !!!!!!!!!!!!.
چه زود بزرگ شدی آرام جانم،چه زود تقدیرم نمودی روح وروانم،انقدر چلوندمت وفشارت دادم وبوست کردم که صدات دراومد وگفتی:
ولم کن مامان سمانه،ولم کن دیجه.
نمیدونم چه حالی داشتم یه حس غریب بین خنده وگریه یه حس پراز شکرانه وعشق خدایا به حق همین شیرینی وحلاوت پسرم را درپناه خویش نگهداروحافظ باش.
هدیه بابایی هم سفر به مشهد مقدس بود که متاسفانه چون داشتم کارهای سفر رو انجام میدادم عکسی از اون روز نداریم.
پسرگلم وهمسر مهربانم ممنون از سورپرایز زیباتون.عاشقتونم
مامان گلم،اسطوره گذشت وفداکاری،خدای مهربانی روزت مبارکککککککککککککککک
هرچی از عشق ومحبتت بگم کم گفتم ولی به جرات میتونم بگم بهترین مامان دنیایی وبهترین مادربزرگِ هستی ""عاشقتم مامان جون""