نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

تبلک تبلک تبلک

1392/4/12 18:03
733 بازدید
اشتراک گذاری

سلام وروزخوش

از اسم پست پیداست که این پست حاوی سه تا تبلکه

اول تبلک خاله سارا جونمقلب که یکم تیر بودودوم تبلک پدرجون ماهمقلب
که دوم تیر بود وبه دلیل اینکه پدرجونم اینا اسباب کشی داشتن وحسابی سرمون
شلوغ بود هردوتا تبلک رو روز دوم تیر وخونه خاله سارا برگذار کردیم البته
روز یکم به افتخار یه دونه خاله ی نمونه وسط همون شلوغ پلوغیها یه جشن
مختصر گرفتیم وشارلوت نوش جان کردیم ولی مراسم کیک خورون رو به تولد پدرجون
موکول کردیم که به دلیل بی حوصلگی من ،از اون روز عکس تکی ندارم واز
گذاشتن عکس معذورم.

واما تا سه نشه بازی نشه

بفرمایید ادامه مطلب

 

ششم تیرماه،تبلک مهربان پدر

بابایی ،باباعییضا تبلکت مبالکتشویق

این جمله رو نصف دل شب وقتی
داشتم توی تب 40درجه میسوختم ومامانم از ترس تشنج من رو توی وان نشونده بود
نثار مهربان پدرم کردم،حس بابایی غیر قابل وصفه یه حسی مخلوط از گریه
وخنده ،خوشحالی از اولین تبریکی که از دهان میوه دلش شنیده وغم برای بیحالی
وتب نو گلش.قلب

ناراحتعلت تب در پست قبلی شرح داده شده استناراحت

به دلیل بد حالی من تبلک رو
به هفتم موکول کردیم ،راستش اصلا قرارنبود تولدی باشه چون من چند شبیه تب
دارم وتا صبح مامانم بالای سرم بیداره وحال عمومی جفتمون بده ،به طبع
بابایی هم که با دیدن ما حال وحوصله براش نمیمونه.نگران

ولی طی یک عملیات ضربتی
مامان ساعت 6غروب که من خوابم بردبا سرعت نور کیک پخت وگاناش آماده کرد
وکارهای پیتزا رو انجام داد وبعدشم 7/5غروب رفتیم شمع خریدیم واینجوری شد
که نذاشتیم سالروز سی ویک ساله شدن بابایی نادیده گرفته بشههورا که البته چهره بابایی بعد از دیدن کیک واقعا دیدنی بودتعجب چون به قول خودش حتی یک درصدم احتمال نمیداد مامان با اون حال وروز من وخودش بتونه کیک درست کنه چشموتازه دعواشم کرد که چرا به جای استراحت بیشتر خودشو خسته کرده ولی عوضش توی پخت شام حسابی کمکش کرد وشب خوبی برای خودمون رقم زدیم.قلب

جالبه
بدونید از زمانیکه من توی دل مامانم بودم مصرف خیلی از خوراکیها اعم از
کیک وفست فود وغذای بیرون وتنقلات صنعتی وفراورده های گوشتی و...... توی
خونمون ممنوع اعلام شدن ،البته مصرفشون به صفر نرسیده ولی خیلی نزدیکه!!!!

این اولین باره که به جای اینکه با جیغغغغ وهیجان وشادی به استقبال کیک برم،میشینم تا کیک رو بیارن!!گریه

تبلک تبلک تبلک

 

تبلک تبلک تبلک

 

تبلک تبلک تبلک

کیک هول هولکی پز!!!!

تبلک تبلک تبلک

دیگه استخوونام زده بیرون،یه زمانی تپل فامیل بودمااانیشخند

تبلک تبلک تبلک

گل بابایی در آغوش پدر

تبلک تبلک تبلک

 

تبلک تبلک تبلک

جدال بر سر اینکه صاحب این بزم  کیست؟؟؟

تبلک تبلک تبلک

قطعا مشخصه پیروز میدا ن کیه!!!!!خنده

تبلک تبلک تبلک

 

تبلک تبلک تبلک

 

تبلک تبلک تبلک

 

تبلک تبلک تبلک

خدایاااا

هیچ پدرومادری مریضی بچشو نبینه....آمین

این دعایی که این روزها خیلی از زبون مامان وبابام میشنوم.

تبلک تبلک تبلک

 

تبلک تبلک تبلک

وقسمت آخر تبلک

بابایی مهرت جاودان،پناهت پایداروسایت روی سرما مستدامقلب

تبلک تبلک تبلک

 

تبلک تبلک تبلک

تشویقالهی همیشه همه جا جشن وشادی وسلامتی باشهتشویق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان محمدرضا
12 تیر 92 19:49
تولدشو شو ی مبارک ایشالا همیشه سایشون بالای سرتون باشه. سلام دوست عزیز پسری ما تو 2تا مسابقه شرکت کرده اگه دوس داشتین به وبلاگش بیایین وبهش رای بدین مرسیییی
مامان کیان کوچولو
12 تیر 92 23:17
1 تولد خاله سارا
2 تولد پدر جون (شوهر خاله ی گرامی )
3 تولد یه بابای مهربون ...
مبااااااااااااااارک



هووووووووووووووووراااااااااااااااااا


ممنون عزیزم
مامان کیان کوچولو
12 تیر 92 23:21
دختر خاله ی گلم .. میدونم که چه حسی داشتی
خیلی سخته خیلی ..
ما هم توی این چند روز یه ترس وحشتناک داشتیم ... (کیان اسهال گرفت )
خیلی وحشتناکه بچه آدم که مریضه آدم میخواد دیوونه بشه ..
اما بازم خوب روحیه ای داری ...
تبریک میگم ... ما در سخت ترین شرایط هم از پا نمی افتیم ...



اااااااااای جان فسقلی چرا؟؟ویروسی شده حتما!!!
آره والا خیلی سخته،واز اون سختتر مسئلیت مادره که باید تمام تلاششو بکنه تا بچه غمشو نفهمه وآرامش ذهنی وروحیش به هم نریزه

سمیه جون به کیان نشاسته سیب زمینی بده معجزه میکنه!!!
یه سیب زمینی متوسط رو رنده کن وآبشو بچلون وسه ساعت بذارش تو یخچال بعد دوباره آبشو بچلونو بریز توی یه لیوان بعد از 10دقیقه آبشو آروم خالی کن وحدود یه قاشق مربا خوری نشاسته سفید رنگ سیب زمینی که ته ظرف ته نشین شده رو بده بخوره،انشالله سریع خوب میشه عروسکت
محبوبه مامان الینا
13 تیر 92 8:14
ای خدا سمانه عااااااااشقتم بخداااااااچقدر تو مادر و همسر مهربون و نمونه ای هستی عزیزم تو اوج بیماری گل پسر واسه همسرت کم نذاشتی خیلی خوشحالم که دوست نازنینی مث تو دارم نمونه و فداکار
از بیماری عشقم محمدرهام خیلی ناراحت شدم از ته دل دعا میکنم هر چه زودتر خوب شه گل پسر شیرین زبون و نازمون
تولد خاله سارا و پدر مهربونتون و همسر عزیزتون مبارک و انشاله که سالیان سال همه در کنار هم سالم و شاد و خوشبخت باشید عزیزم


منم عاااااااشقتم مهربون،خودت مهربونی منم ،مهربون میبینیممنون خاله گل،از دعاهای شما حتما روزبه روز بهتر میشه نفسم

یک دنیا ممنون بابت تبریکات ومحبتهای دلنشینت
مامان محمد و ساقی
13 تیر 92 19:21
سلااااااااااااااااااااااااام
ای جان سه تا تبلک
تولد خاله سارا و پدر جون مبارکشون و مبارکتون باشه


سلام به روی ماهت عزیزدلم
ممنونم دوست گل ومهربونم
مامان محمد و ساقی
13 تیر 92 19:24
به به تولد بابایی هم مبارک باش.چه خوبه که مناسبتهاتون به هم نزدیکه
ایشالله همیشه سلامت باشن و سایه پرمهرشون بالا سر شما
و مصل همیشه یه خانواده ی شاد

آفرین سمانه.هزار و سیصد آفرین سمانه جون که یکی دیگه از بهترین لحظه ها رو برای همسرت رقم زدی


ممنون میناجون،ولی خودمون میگیم ای کاش کمی فاصله دارتر بودیم،یهو سرمون شلوغ میشه بعدشم خیلی خلوت میشه.
واااای ممنون مینا جونم شما همیشه به من خیلییییییی لطف داری .
مامان محمد و ساقی
13 تیر 92 19:24
خاله مینا بمیره برات تو چقدر بی حالی تو عکسها.وای سمانه


خدانکنه خاله گلم،انشالله همیشه سالم باشید
مامان محمد و ساقی
13 تیر 92 19:26
عجب کیکی
مبارک باشه و نوش جووووووووونتون

ای جان انگاری بعد از فوت کردن شمع کمی خندید و سرحال شد.

سمانه جون ایشالله همیشه سلامتی محمد رهام جان رو ببینی


جاتون بسیارخالی مینای مهربونم،بله مینا جون یه کم یادش رفت چقدردرد داره بچم،بمیرم براش
انشالله،امیدوارم گلهای شماهم همیشه سالم وشاد باشن
خاله مرمر
14 تیر 92 3:42
تولدا مبالک
الهی بمیرم با این عکسها بیشتر دل آدم کباب میشه. واقعا لاغر شده کاملا از چهرش مشخصه که تب داره.
مریضیه بچه ها واقعا برای پدر و مادر زجرآوره. انشاالله هر چه زودتر خوب خوب خوب بشه و دیگه تنش بیمار نشه


ممنون گلم
میبینی مرمرجون،بچم آب شد به خدا
بله واقعا.الهی آمیـــــــــــــــن
ممنون از محبتت
خاله مرمر
14 تیر 92 3:43
راستی مامانی، واقعا خسته نباشی. با این همه خستگیه مریضیه رهام این کیک به این خوشگلی رو هم درست کردی


ممنون گلم،چشمات خوشگل میبینه
مامان سانلی
14 تیر 92 14:00
وای چقدر تیر ماهی دارین.....تولد همشون مبارک باشه...ایشاا.. خدا همشونو برای مامان سمانه حفظ کنه....


نصف خانواده امون توی تیر متولد شدن ههههه،الهی آمین شما عزیزای شما رو هم حافظ ونگهدار باشه دوست عزیزم
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
15 تیر 92 1:38
تولد خاله سارا و پدر جون و بابا علیرضا مبارک باشه.عمرشون طولانی تنشون سالم و لباشون خندون باشه.
وای عزیزم مریض شده؟الهی بمیرم از چشماش معلومه حالش بد بوده.اصلا شوک بهم وارد شد آخه من هنوز پست قبلو نخوندمو با خوشحالی وارد ادامه مطلب شدم که یه دفعهامیدوارم هر چه زودتر حالش بهتر شه.الهی آمین میگم به خاطر اون دعات.
کیک هوله ولکیت از ده تا کیک سراصبر زباتر شده بود.آفرین بهت دوستم


ممنون الهه جونم
آخی بمیرم الههی که ناراحتت کردم شرمنده دوست گلم
انشالله
ممنون سمیه جونم طبق نظر شما وخواهروبرادرم که میگفتن طعمشم عالی بوده تصمیم گرفتم از این به بعد هول هولکی کیک بپزم
مريم مامان آريا
15 تیر 92 12:56
تبلک مبارک
انشالله هميشه شاد باشين


مرسی
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
19 تیر 92 16:44
آمیـــــــــــــــــــــــــــــن
.وای کلی دلم گرفت وقتی دیدم نشسته تا کیک برسه.
قربون تب کردنت خاله جونم


خدانکنه خاله جونم
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
22 تیر 92 0:30
سلام مامانی مهربون من بخاطر بچه ها یه مدت نمیاومدم نت واصلا در جریان مریضی محمد جون نبودم ببخشید سرمنده همیشه شاد باشی گلم


سلام عزیزم ،اشکال نداره دوستم،الهی آمین
ღ مونا مامان امیرسام ღ
22 تیر 92 2:09
تولد خاله سارا و پدر جون و بابا علیرضا مبارک
انشاالله تولد ۱۲۰ سالگیشون رو باهم جشن بگیرید
قربونت برم که زیر چشمای قشنگت گود افتاده و غم تو چشمهای بابا علیرضات کاملا مشخصه
نمیدونم چرا عکسها رو دیدم گریم گرفت.
دوستم فکر کنم اگر چهره خودت رو میدیدم هق هق میکردم
انشاالله خدا برای هیچ پدر و مادری نخواد مریضیه دلبندشون رو ببینند
دست مامان سمانه پرانرژی هم بابت اینهمه محبت و مادرانه درد نکنه
زنده باشی دوست خوبم


ممنون دوست خوبم
خدانکنه خاله جون انشالله همیشه سالم وشاد باشید
واااااااای منو که نگو هر کی میدید فکر میکرد دنیای من به آخررسیده،الهی آمین
فدای تو دوست مهربون وگلم
بووووووووووووس برای امیرسام ومامان ماهش