نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

شیرین تر از عسل 6

1392/4/23 19:14
1,075 بازدید
اشتراک گذاری

سلام وهزاران درود

طاعات وعباداتتون قبول ایزد منان

 

مامانم بازم یه شیرین تر از عسلقلب دیگه رو برام رقم زده البته خودش خیلی راضی نیست ناراحتچون من خیلی وروجک شدم خجالتوتا دوربین رو محیا کنه سوژه از دست رفته بامن حرف نزنولی بازم معتقده

کاچی بهتر از هیچی

 

بفرمایید ادامه مطلب

 

*این پست شامل  شیرین عسل های بهمن 91تا پایان خرداد 92 میباشد*

1391/11/04

از اونجایی که هرموقع مامان سمانه کارداره ،من حسابی سورپرایزش میکنم،گفتم این دمِ  تولدی هم از این مقوله بی نصیبش نکنم وتا الهه صبح نذارم بخوابه ،تا حسابی توبه کنه وبهم بگه:

محمـــــــــــــــــــــدرهام اگه دیگه برات جشن تولد گرفتمعصبانی

این استیکرهای خرسی هدیه ی مامان شان جونم بود ومنم درکمال فداکاری درراه تزیین یخچال ازشون استفاده کردمنیشخندلطفا به ساعت عکس توجه نکنید!!!!!!

شیرین تر از عسل6

 

1391/11/08

بادیدن تدارکات تولدم کلی ذوق میکردم ودائم میگفتم :

قلباینا تبلک ماشینی منهقلب

شیرین تر از عسل6

 

شیرین تر از عسل6

 

1391/11/18

استفاده از تشک مبل به عنوان پتو

با دیدن این عکسم گفتم:

آآآآآآخی مَنُهام لالا کده

شیرین تر از عسل6

 

1391/11/30


یه همچین پسرخلاقی هستم من....

شیرین تر ازعسل6

1391/12/01

اینم یه خلاقیت دیگه

شیرین تر ازعسل6

این چیه؟؟؟؟؟؟؟

اگه فکر میکنید دفترنقاشیه سخت دراشتباهید!!!!!!!!

شیرین تر ازعسل6

اونایی که گفتن مانیتور درست حدس زدنتشویقتشویقتشویقتشویق

شیرین تر ازعسل6

انقدرتوی مانیتور قبلی ضربه زدم که نصف صفحه اش سیاه شد وبه گورستان مانیتورها منتقل شد،فکر نکنید من شیطونماااااااااا نـــــــــــــــــــــــــــــه !!مامانم چندوقتی بود دلش ال ای دی میخواست به خاطر اون من قبلی رو سوزوندم ،این نقاشیها رو هم دربدو ورود این مانیتور به اتاقم به عنوان خوش آمد گویی روش کشیدم،امیدوارم خوشش اومده باشه

شیرین تر ازعسل6

1391/12/03

نگاشی میکشم

شیرین تر ازعسل6

 

1391/12/10

قطعا"لذتی که دربه هم ریختن خونه هست درنظافت وجمع وجورکردنش نیست.

با دیدن این عکسم گفتم:

اینا چیه لاک زده،دُختَ شده!!!!!

شیرین تر از عسل6

 اینجا داشتم پازل میپختمابرو

شیرین تر ازعسل6

 گذشت اون زمانیکه زیرکانتر جا میشدممژه،هزارماشالله واسه خودم آقایی شدمبغل

شیرین تر از عسل6

1391/12/23

مراسم عروس تکونی که یکی ار ارکان خونه تکونیهخنده

شیرین تر از عسل6

 

شیرین تر از عسل6

 بیا بَگَلَم عزیزم

شیرین تر از عسل6

 

1392/02/06

خونه ی مامانبزرگِ مامان سمانه ورختخواب نوردی،یادش بخیر یه روزی این رختخوابها از دست مامانم آسایش نداشتن حالا هم از دست منزبان

شیرین تر ازعسل6

 پس از فتحی شیرینخوشمزهودلچسبمژه

شیرین تر ازعسل6

 ویک سقوط آزاد جانانههورا

شیرین تر ازعسل6

 

1392/03/04

این روزها پوشیدن وپرو لباسها لبخندوملحفه های خندهخونمون شده یکی از علاقه مندیهامقلب

شیرین تر از عسل6

 تشویقوبه این نحو شاد میشم ولذت میبرمهورا

شیرین تر از عسل6

 

1392/03/06

مامانم میگه :این روزها هم تموم میشه پسر نازم،وانقدر بزرگ ورشید میشی که دیگه عمرا جفت پا توی سطل جا بشی!!!لبخندماچ

شیرین تر از عسل6

 

 

1392/03/08

یک خواب گوارا بعد از فعالیتهای شدید روزانه

شیرین تر ازعسل

 


1392/03/10

 

 به من میگن:آ ئو دی سوار بی ادعاعینک

منم میگم:کارواشم ،کارواشای قدیم

شیرین تر از عسل6

 

شیرین تر از عسل6

 

1392/03/11

تا مامانی این صحنه رو دید بهش گفتم:

لباسارو پَن(پهن) کردم خُش (خشک)بشهنیشخند

شیرین تر از عسل6

1392/03/15

این چیه؟

پای یک سرباز وظیفه شناس

چی؟؟؟؟؟؟ من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

مدیونید اگه فکر کنید من پاشو شکستم،جنگه ومین وحادثه،بعلههههههههخیال باطلافسوس

شیرین تر از عسل6

 

شیرین تر از عسل6

 

1392/03/16

عبادت پدروپسری

شیرین تر ازعسل6

 

شیرین تر از عسل

لبخندرضایت پس از گپ وگفت با خالق هستیلبخند

شیرین تر ازعسل

 

1392/03/23

کاردستی درست کردن رو دوست دارم،ببینید چه گل خوجلی ساختممژه

شیرین تر از عسل6

 گوو ،شاره (گوشواره)هم بلدم دُئُست کنم

شیرین تر از عسل6

 

شیرین تر از عسل6

 

1392/03/26

درراستای علاقه شدید من به جناب باب،مامان شان جونم برام کوله باب ِسَنجی خریده،منم بَگَلِش میکنم وباهم لالا میکنیم.قلب

شیرین تر از عسل6

 خودمو شکل بابِ سَنجی کردم خخخخخخخخنده

شیرین تر از عسل6

 

1392/03/27

دائَم بَئاتون غذا دُئُس میکنم!!چشمک

شیرین تر از عسل6

 

شیرین تر از عسل6

درشم ببندماز خود راضی

شیرین تر از عسل6

  توی همون روز این قالب رو از بین گزینه هایی که مامانم دراختیارم گذاشت انتخاب کردم

شیرین تر ازعسل

1392/03/30

این بازی ترکیبی از قائم موشک وعروس بازیه

من به محض دیدن چادر از خود بیخود میشم، وبا هیجان بسیار زیرش قائم میشم بعضی اوقاتم اونو میپیچم به خودمو میگم:

عَئوس شدم

مامانم هم برام شعر میخونه ومیگه:

پسرم عروس شده،پسرم ملوس شده،پسرم دخمل شده

گل دخملم،گل دخملم

منم باهاش میخونم ونانای میکنم

شیرین تر ازعسل6

ماچممنون از همراهی وشکیباییتونبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مريم مامان نيكان
21 تیر 92 19:57
آفرين به پسر گلمون كه نماز هم ميخونه قبول باشه گلم

ممنون خاله جون تازه گاهی اوقات چندبارهم میخونم یعنی هرکس نماز بخوونه منم باهاش میخونم
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
22 تیر 92 0:23
سلام مامانی مهربون چقدر با حوصله وخوب نوشته بودی وافرین به محمد رهام گل همه کاره


سلام ممنون از شما دوست خوبم
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
22 تیر 92 3:08
میبینم که دلامون به هم لوله کشیه حسابیییییییییییییییییییی.هر دو داریم وب همدیگه رو میخونیم و نظرای خوبشگلمونو ثبت می کنیم.

همون اول پست گل از گلم شکفت اسم خودمو دیدم دیگه الان با انرژی تا صبح میشینم عکسا رو نگاه می کنم.

به به اینجاست که میگن گل بود به سبزه نیز آراسته شد.یعنی خالق اثر هنری هستی خاله جون در حد تیم ملی.خداییش باید بری به این یخچال سازیها ایده بدی.این چیه میسازن ساده و رنگ و رو رفته این خوبه باریکلاوای سمانه یه چیزی یادم افتاد .شما رو یخچالتون از این آهنرباهای تزیینی چسبوندین گل پسری واسه تزیین هر چه بیشتر استیکر زده .من رو در یخچال مطلب نوشتم زدم میترسم الان بهت خندیدم فردا بشه دفترچه لوحه روشا

قربون اون تبلک گفتنت بشم من.

وای خت آویز با استفاده ی چند گانه

بنده خدا آقا علیرضا خوب موقع نماز خنده اش نگرفته که داری عکس می گیری.دختر من اگه یکی از کنارم رد شه روده بر میشم.

اخ این همون قالب و بک گرانده کذاییه

میبوسمت محمد رهام دوست داشتنی


جدی،چه عااااااااااااااااااااااالی من متوجه نشده بودم
اااااااای جانم الهه مهربونیها
دقیقا !!یعنی چی یخچال بدون تصویر کارتونی که یخچال نیست!!!!!!!!!!!
بله این احتمال هم هست

الهه جون نماز خوندنش بامن خیلییییییییی خنده داره ،میره زیرچادر مزه میریزه خدانکنه برم سجده!!!!روی کمرم سوار میشه خلاصه مراسمی داریم ولی عکاس نداریم
خخخخخخخخخخ هنوز یادته؟؟؟؟؟
بووووووووووس برای الهه گل وروشای نازش
مريم مامان آريا
22 تیر 92 17:30
عکسها عالي عالي عاليه
اي جان محمد رهام جون


ممنون دوست مهربونم نظر لطفته
مامان محمد و ساقی
23 تیر 92 0:48
سلام سمانه جون
واییییییییییییییییییی که چه عکسهایی گذاشتی
ماشالله به این پسر اکتیو.5 صبح و هنوز بیداااااااااااااااااااااااار.خداییش اینا کم نمیارن
وای اینقدر خوشم اومد اوونجایی که لباسهاشو پهن کرده بود خشک بشنیا اونجایی که داشت نماز میخوند
عزیزم محمد رهام جان دلبر


سلام عزیزدلم،لطفت همیشه شاما حال من بوده وهست
هرگزززززززززززز کم نمیارن فسقلیها
ممنون از مهربونیهات خاله جونی
مامان محمد و ساقی
23 تیر 92 0:49
آفرین پس قالبشم خودش انتخاب کرده
سمانه دلت دختر هم میخواد؟


بعلههههههههه

عاشق دخترا هستم ولی فعلا همین یه دونه بسه عزیزم تا بعدا خدا چی بخواد
مامان محمد و ساقی
23 تیر 92 0:50
من واسه محمد کولی باب اسفنجی خریده بودم.فکر کنم 5 سالش بود.یه روز صبح که میخواست بره مهد دیدم کیفش پاره شده.کلی غصه خوردمبعد هم 9 صبح رفتم دنبال کیف و بابا اسفنجی رو پیدا کردم.وقتی مینداخت کولش اون دست و پاهای باب تکون میخورد همه خوششون می اومد.یادش بخیر


آآآآآآآآآخی عزیزم بازم محمدامون یه تفاهم دیگه پیدا کردن ،آره خیلای بامزه دستها وپاهاش تکون میخوره
مامان محمد و ساقی
23 تیر 92 0:52
اونجایی که نوشتی لباسها رو میپوشه و بعدش میخنده اون لبخندش خیلی ناناززززززززه
ایشالله خوش باشین با همدیگه همییییییییییییییییییییییییشه


یک دنیا ممنون مهربوووووووووووووووونهمچنین شما
مامان محمد و ساقی
23 تیر 92 0:53
سمانه جون اون آهنگی که نوشتم آهنگ تیتراژ پایانی سریال شبکه دو هستش.همین سریال خروسنزدیکیهای 10 شب شروع میشه


حالا خوبه میبینم این سریالو یعنی مرده ی این دقت خودمم به خداااااا
خاله مرمر
23 تیر 92 2:38
اوا رهام جان لباس عروستو جلو چسم ما در آوردی و بغلش میکنی؟؟؟ اوا خاک به سرم
چه نمازی میخونن این پدر و پسر
عکسهاش خیلی قشنگ بودن. مامانی دستت درد نکنه


ووووووووووووی خاله مرمر این چه حرفیهخجالت کشیدم خووووووووو

یک دنیا سپاس بابت محبتت مرمرجونم
سمانه مامان ستایش
23 تیر 92 3:12
چه پست پرباری سمانه جونوااای خدا از دست این وروجکا.خدایی سمانه جون استیکر ها رو روی یخچال دیدی واکنشت چی بودمن اگه بودم
اون پازل و لگو پختن منهان جووونم خییلی بامزه بود
دخمل ما هم دائم لباسای خشک رو از تو کمد درمیاره و میندازه رو رخت آویز خُش بشن
برای دوستم و گلپسرش


درحضور خودم چسبونده میشد ،هیچی نگاش میکردم والتماسش کردم بعد از چسبوندشون بریم بخوابیم همینننن
میگم پس شما هم مثل من آخرت شانسی دیگه،بچه هامون کمک حالمونن سمانه جون این توفیق نصیب هرکسی نمیشه هاااااااا
یک عالمه بوس وقلب نثار دوست همنامم وعروسک نازش
مامان رهام
23 تیر 92 3:15
سلام به سمانه عزیزم خوبید عزیزم؟
قربونش برم که اینقد وروجک شده ..مث رهام من نماز خوندن و دوست داره....


سلام به روی ماه مونای ماه ورهام نازش دلک براتون بینهایت تنگ شده بود دوست گلم

قربون هردوتا رهام پاک برم الهی
مامان رهام
23 تیر 92 3:17
همه عکسات قشنگ بودن....باب اسفنجی
خودمونیم خوب سوژه می گیری سمانه جوندوووستون دارم


ممنون جدی،تازه کلی از سوژه ها رو ازدست میدم

ماهم خیلی دوستتون داریم
مامان رهام
23 تیر 92 3:18
براما هم غذا دلس می تونی خاله جوووووووووون


بعلهههههههههههه درخدمتیم خاله جون
مامان ساره وثنا(نى نى عسلك)
23 تیر 92 5:23
واااااااا.مااااادر خوبيت نداره ادم عروس رو راس رو مردم لخت كنه خوووووووو


این چه حرفیه خاله جون، خجالت کشیدم خووووووووووووو
مامان ساره وثنا
23 تیر 92 5:27
افرين به محمد رهام جون با اين شيرين كارى هاش حالا خوبه قابلمه ها وماهى تابه رو نمى خواد بزاره رو گاز تا پازل هاش پخته شن


خاله جون میخواستم بذارم مامانم گفت خَطَناکه
مامان کیان کوچولو
23 تیر 92 17:47
سمانه جون ماشالله حسابی پسرت شیطونی میکنه هااااااااا..
میدونم که خودتم پابه پاش هستی ..
آدم همیشه از این شیطونی ها انرژی میگیره ...


عکساش و سوژه ها خیلی قشنگ ن
انشاللله که همیشه روزای شاد و سلامتی داشته باشین ..




آره بابا خودت وخودم میدونیم که ما اگه بچه هامون شیطونی نکنن چه حالی میشیم،خودمون استادشونیم

چشمات قشنگ میبینه عزیزم
انشالله وهمچنین برای شما
مامان کیان کوچولو
23 تیر 92 17:49
بدو بیا خصوصی ...



دقیقا باهات موافقم دخترخاله جون وبسیار متاسفم براشون!!!!!
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
24 تیر 92 10:42

خیلی وقته منتظر این پستم
عالی بود و کلی حال کردم


خداروشکر که خوشت اومده خاله جون
مامان محمد و ساقی
26 تیر 92 12:57
پیدا کردم همون خلاقیت و مونیتور
اون ماشین کارش معرکه بود.چه باحال زیرش جا داده بود
ولی دلم برای مونیتو جدیدت سوخت.مدل جدید تر نیومده هنوز؟


آفرین دقیقا درسته
آره والا دوسه روز بود خریده بودیمش

نه خاله جون میگن این آخرشه