نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

شیرین تر ازعسل 7

1392/5/5 13:38
1,233 بازدید
اشتراک گذاری

سلام وهزاران درود

نمازروزه هاتون قبول حق

بایه شیرین تر از عسل ویژه توی ماهی که به شیرینی عسله مهمون نگاههای مهربونتون شدیم.


شب قدر آبستن سپیده فلاح ورستگاری انسانهای دل سپرده به مهر مهربانترین مهربانان است

ای دوست ،درنیمه شب دعا وماجات مرا درگوشه خاطرعزیزت مهمان کن .

بفرمایید ادامه مطلب

 

پنجشنبه1392/04/13


لطفا" به این خنده ام نگاه نکنید ، این خنده آرامش پس از طوفانه!!

جدیدا عین گردنبند آویزون مامانمم!!برای هرکاری همراهشم حتی کارهای خونه،بهش کمک میکنم تا زودتر تموم بشن ونوبت بازی برسهقلباون روز مامانم برام توی قابلمه لعابی(با اون دسته های کذاییش) غذامو گرم کرد وگفت محمدرهام برو سرجات بشین منم برم دستگیره بیارم غذاتو بریزم توی ظرف خودت،ومامان رفت و.....

درحین رفتن انگار یهو دلش لرزید وگفت:محمدرهام قابلمه خیلی داغه دست نَ....

بله،جمله مامان نصفه موند چون با دیدن اینکه من رفتم روی صندلی ودستم درراه رسیدن به قابلمه است،حرف زدن رو رها کرد وچنان شیرجه ای زد که نگووووووووو

مامان وقتی بهم رسید که از شدت داغی دستگیره قابلمه دستهای حلقه شده ام قفل شده بودن واز ترس شوکه شده بودم،باسرعت نور دستم رو از دور دستگیره بازکرد وهمزمان قابلمه رو هم پرت کرد تا زودتر نجاتم بده،چهره مضطرب مامان از دیدن دست من خیلی غم انگیزبود.گریه

مامانم سریع منو بغل کرد وبدو بدو رفتیم توی اتاق وسریع انگشتامو غرق آلفا کرد وبرام پانسمانشون کرد .کلا ماجرای اتصال من وقابلمه زیر یک دقیقه بود ولی دستم خیلی داغ وقرمز بود طوریکه تا مامان پماد رو ریخت روی دستم .پماد آب شدناراحت

گریه های بی امونم که با هق هق گریهوترسنگران همراه بود جیگر مامانم رو پاره پاره کرد هیپنوتیزمولی خداروشکر با سرعت عمل مامانی دستم خوب شد واتفاق بدی برام نیفتاد.چشمک

مامانم از شدت ناراحتی وباگریه به بابایی زنگ زد وگفت آخر از دست محمدرهام خودمو آتیش میزنم!!!گریه

بابایی هم دلداری میداد ومیگفت:عزیزم این حرفها از تو با اون صبری که داری بعیده!!!!!!!تعجب

مامان بعد از چند دقیقه دوباره آپدیت شد خداروشکررررررررررر

شیرین تر از عسل 7

 بعد از نیم ساعت که دردم آروم گرفت وترسم از بین رفت کلی با پانسمان دستم رفیق شدم واز بودنش کنارم شعفناک شدمنیشخند

شیرین تر از عسل 7

 بعدم مامانم خوابوندم تا برای بار هزارم مجبور نشه پانسمان دستمو ترمیم کنه!!زبان

شیرین تر از عسل 7

 

شیرین تر از عسل 7

بعد از بیدارشدنم دستم خوب خوب شده بود ورفتم سراغ پرو لباسهام ،که کارروتین هرروزمه واین رفتار رو از خاله سارای گلم به ارث بردم چشمک

شیرین تر از عسل 7

 اینم یکی از بازیهای خطرناک من ومامانمه من میرم توی کمد واز مامان سمانه میخوام که دروببنده ودنبال من بگرده،وقتی پیدام میکنه جیغ بنفش میکشمخجالت وقهقهه میزنم.خنده

شیرین تر از عسل 7

 

شیرین تر از عسل 7

جمعه1392/04/14


این یک اولین مشترک دیگه بین من ومامانمهبغل

من ومامانم برای اولین بار آبغوره گرفتیمنیشخندمن ومامان سمانه امسال از این اولینهای مشترک که همشون درراستای سالم خوری فرشته خونمونفرشته هست زیاد داشتیم.ابرو

شیرین تر ازعسل 7

 

شیرین تر ازعسل 7

 به مامانم کمک کردمقلبانقدر غوره ها رو فشاردادم که آبشون به صورت دستی گرفته شدمژهدرنتیجه به غذاسازمونم کمک بزرگی کردماز خود راضی

شیرین تر ازعسل 7

 اونم با دقت بسیار زیادمژه

شیرین تر از عسل 7

 بعد مامانم غوره ها رو شست ومن روی همون صندلی نارنجی همراه همیشگیم به این امر نظارت والبته بسیار هم شفولیچشمک کردم.

چشمتون روز بد نبینه غوره بود که از هر گوشه خونمون پیدا میشدعصبانی.قابل توجه خاله هایی که فکر میکنن من از جام تکون نمیخورم وفقط کمک رسانی میکنمابله.من خداروشکر از طرف مامانم محدودیتهای کمی دارم واجازه تجربه هرچیزی رو دارم.البته فکر نکنید مامانم نمیگه پخش وپلا نکنا نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!مشغول تلفنگاهی باهم یه کوچولو حرفمونم بازندهمیشهنیشخندولی عاشق همدیگه هستیممژه

شیرین تر ازعسل 7

 آبغوره ها رو هم گرفتیم،البته بعد از بررسی امنیت من توی نقطه ی مذکور توسط کارشناسان حساس وخبره خونمون،بله درسته منظورم مامانی وبابایی هستشلبخند

شیرین تر ازعسل 7

 این قابلمه ای که جلومه رو خودم انتخاب کردم تا مامانم برام غوره بریزه توش!!

شیرین تر ازعسل 7

 ببینم هنوز جا داره ؟؟این یه دونه رو هم بندازم؟؟

شیرین تر ازعسل 7

 بعدشم طبق همون عادت روتین معروف دستمالهای آشپزخونه رو پرو کردم وعئوس شدم.

مامانم میگه تو روزگاریکه عروس پوشیده قحطش اومده بچه من همیشه عروس چادر به سر میشه!!!

شیرین تر از عسل 7

 

سه شنبه1392/04/18


جاتون خالی شبالک پزون راه انداختیم!!!خوشمزه

من ومامان سمانه عاشق لواشکیم ونمیذاریم حتی یک اپسیلونش هدر برهنیشخند

شیرین تر از عسل 7

 هووووووووووووووووووووم عاااااالیه مامانی!!عالیههههههه

شیرین تر از عسل 7

 از این زاویه

شیرین تر از عسل 7

 این چهارمین لواشک پزونه من ومامانمه!!واین سری خیلی خیلی ترش شده یعنی خوردنش کارهرکسی نیست ولی من انقدر ریلکس میخورم که انگاردارم کشمش میخورممژه

شیرین تر از عسل 7

 جای همتون خالی!!

من ومامانم با این حرکتمون توی خونه دوستامون  لواشک پزون راه انداختیم وهمه دعامون کردن!!ابله

بسم الله.........شماهم دست به کارشیدبغل

شیرین تر از عسل 7

 

دوشنبه1392/04/24


علاوه بر دنیای اسباب بازی که دارم درب تمام کابینتهای خونمون به روی من بازهقلب

شیرین تر از عسل 7

 

شیرین تر از عسل 7

 

سه شنبه1392/04/25


همیشه کمک بابایی گوشت خرد میکردم ولی تاحالا مرغ نشسته بودم،این اولین تجربه مرغ شوری منه،بابا علییضا هم ممانعتی نداره وبهم میگه:

بشور بابایی یاد بگیری،شاید دوروز دیگه زن تو هم بدش میومد به مرغ وگوشت دست بزنه !!!نیشخند

شیرین تر از عسل 7

 

شیرین تر از عسل 7

البته شستن که نه!!!من بیشتر تکه های مرغ رو به شنا دعوت میکردم

شیرین تر از عسل 7

 بابایی نوبت من بعد نوبت شما،باشه......باشـــــــــه؟؟؟

شیرین تر از عسل 7

 ولی نمیدونم چرا نوبت بابایی نمیشد!!!!!!!!!قهقهه

شیرین تر از عسل 7

 

شیرین تر از عسل 7

 

دوشنبه1392/04/31

سوژه این تصویر کیست؟؟؟

 

شیرین تر از عسل 7

 بله خود خودمم،بعد از مراسم نانایی که سه نفره(من ومامان سمانه وخاله سارا)انجام دادیم من تقاضای کلیپس کردم ومامانم کلیپسشو بهم داد واینگونه من دخمل شدم!!!

شیرین تر از عسل 7

 خاله سارا داشت بهم یه نوع ژست یاد میداد ومنظورش این بود که انگشت شصت واشاره ام رو بازکنم وبذارم زیر چونه ام ولی من بلد نبودم واینطوری کردم ،اینم همون فیگوره ولی شدت وعمقش زیادهنیشخند

شیرین تر از عسل 7

 پرنس یا پرنسس؟؟؟؟

حقیقت کدام است؟؟؟؟؟؟؟

شیرین تر از عسل 7

 مامانم ازم اجازه گرفت تا 5دقیقه بیاد نت گردی وتوی این فاصله دید صدای شر شر آب میادسوال

بعله اومد ودید که من جامدادی وتمام متعلقاتش رو اعم از چسب ومداد وماژیک وخودکار و....وچند تا از اسباب بازیهامو دارم میشورم،منم سریع توضیح دادم که:

خیلی کثیو بودن،میکوب داشتن !!میکوب........میدونی مامانی؟؟؟؟خیلی میکوب داشتن

ببین چفس چه تمییز شده!!!!!!!!!!

شیرین تر از عسل 7

 اینم اولین خواب بی دردسر زندگیم که به اندازه مسواک زدن مامانم طول کشیدمژه

شیرین تر از عسل 7

 

سه شنبه1392/05/01

نینیهای محترم پازل که فقط برای چیدن نیست!!!!!کاربردهای دیگه ای هم داره

شیرین تر از عسل 7

 

شیرین تر از عسل 7

 لبخندی پراز وروجکیچشمک

شیرین تر از عسل 7

 لبخند خدا روی زمین(تعبیر مامانم از دیدن این عکس)

شیرین تر از عسل 7

 

چهارشنبه1392/05/02

وبازهم طبق روال هرروزه،توی اتاقم مدلینگ برگزار شد

شیرین تر از عسل 7

 با اصرار فراوون کت وشلواری که مامان شان جون هنرمند ومهربونم برام دوخته وبهم کمی بزرگه رو از مامان گرفتم تا بپوشم.

برق نگامو دوست دارم،پُرِخوشحالیهلبخند

شیرین تر از عسل 7

 انان میپوشمش.........

شیرین تر از عسل 7

 اِ...اِ....چی شُــــــــــــــــــــــــــــــــــــد؟؟؟خنده

شیرین تر از عسل 7

 یک فیگور فِلبداحه از خودمقلب

شیرین تر از عسل 7

 برم بشینم روی صندلی یه کم تیپمو ببینمعینک

مامان سمانه ببین خوش تیپ شدممژه

شیرین تر از عسل 7

 وشیرین تر از عسلی داغ داغ داغ به قلم مامان سمانه

امروز1392/05/05شنبه

چند دقیقه پیش رفتیم wcوشما ازم استیکرهای جایزه رو خواستی منم بهت دادم واومدم سراغ آپ کردن وبت که صدام کردی ومن با این صحنه مواجه شدملبخند

شیرین تر ازعسل7

 

وگوشم به صدای ظریف ومهربونت مزین شد که این چهارتا گل رو نشون میدادی ومیخوندی:

چِش...دوقَندو(چشم چشم دوابرو)

ئک دوووووو سه چهار

شیرین تر ازعسل7

من فدای تو وچشم وابروهای قشنگتقلب

شیرین تر ازعسل7

وبه قربان آن انگشت اشاره که میرود به سوی نشانهماچ

شیرین تر ازعسل7

ماهتون عسل،تا شیرین تراز عسل بعدی خدانگهداربای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (35)

مامان ویهان
5 مرداد 92 14:16
این پسر چقدر گل که هم به مامانش کمک میکنه هم به باباش.آفرین فرشته کوچولو.


ممنون از محبتت خاله جون
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
5 مرداد 92 16:40
خاله الهی من بمیرم چرا فوشولی کردی دستت سوخت؟ چرا صبر نکردی مامان سمانه بیاد قربون دستت برم. خداروشکر زود خوب شد. ایشالا دیگه اصلا اوف نشی.
و اینکه تو زیباترین مدل فشن دنیایی.
ایشالا از آبغوره هم ب سلامتی استفاده کنی جیگر طلای من.
واااااااااااااااااااای بازم شبالک پزون. دهنم آب افتاد
تو هم پرنس زیبایی هستی هم پرنسس و در هر صورت عشق منی.
فدای همه بازی کردنهات گل قشنگ


خدانکنه خاله جون گلم
ممنونم خاله جونی
دوستتون داریم خاله جون
مريم مامان نيكان
5 مرداد 92 20:41
عزيزم جيگر ما هم كه دوريم و اين صحنه ها رو ديديم آتش گرفت خدا رو شكر زود دست محمد رهام جان خوب شد.
قربون قوره گرفتنت برم اين آبغوره خوردن داره والله
عكسهاي مدلينگ خيلي جالب و با مزه بود


ممنون از همدردیت دوست خوبم
ممنون از حضورگرم وپرمهرت مریم جونم
محبوبه مامان الینا
6 مرداد 92 11:27
اااااااااای جووووووووونم من به فدای تو گل پسر ناز و مهربون و فعال که تو همه کارها به مامانت کمک میکنی و باعث میشی ما دختردارها دندون تیز کنیم واست
وای سمانه جون خیلی به مدلینگ گل پسر خندیدمخیلی بامزه میشه الهی من فدای اون دست باندپیچی شده بلا نبینی هیچوقت عزیزموااااااای عزززززززززیززززززم کت و شلوارشو
بوووووووووووووووووووس و عشششششششششق برای دوست خوبم و محمدرهام نانازم

من متعلق به شما دختردارای گل هستم خاله جون
خاله جون نظرای شما همیشه پرازعشق ومحبته،خیلی دوستتون داریماز راه دور روی ماه شما وعروسک نازتو میبوسیم
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
6 مرداد 92 14:56
باز امشب عشق تنها می شود / زخم سهم فرق مولا می شود
آفتاب عشق گلگون می شود / سینه ی سجاده پرخون می شود
پشت نخل آرزو خم می شود / داغ حسرت سهم آدم می شود
جاده می ماند غریب و بی سوار / ذوالفقار عدل می گیرد غبار
شهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد.
التماس دعا دوست گلم


محتاجیم به دعا عزیزم
مامان سانلی
6 مرداد 92 17:54
سلام ......سلام ...سلام
امیدوارم خوب باشین...نماز روزه هاتون قبول باشه.

فدای دستت بشم رهام حونم...خدا رو شکر که به خیر گذشته...خوشحالم که طوریت نشد عسلم....فقط مامان سمانه رو کلی ترسوندی...

قربونت برم با اون تیپ زدنهات.. تو همه عکسها شلوارش از یه قسمتی بالاتر نمیاد.....کت و شلوارتم اگر کار دسته واقعا هنرمندانه اس افرین..خیلی قشنگ شده مبارکت باشه گلم

حسابی کار میکشی از بچه هااااااا سمانه جون..ابغوره و لواشک و مرغ شویی ووو... چقدرم تو همش تبحر داره

خوش باشین و زندگی در جریان


سلام عزیزم خداروشکر انشالله شماهم خوب باشین وطاعاتتون قبول حق باشه
ممنون خاله جون خدابهم رحم کرد واقعا
بله خاله جون بهشون مدل میدم!!!
خاله سمیه جون مامی جونم آموزشگاه خیاطی وهنرهای دستی دارن وبسیار هنرمندن وهمش برای من ومامانم لباسهای خوشگل میدوزن
خخخخخ باشد تا شما دختر دارا یاد بگیرین
شما هم سالم وشاد باشید عروسک رو ببوس لطفا
فرناز مادر آتیلا
6 مرداد 92 17:57
سلام ,عزیزم ،چه عکسهای قشنگی از پسری گرفتی.....و چقدر خوبه که محمد رهام خوشگل ما تو کارها به باباییشم کمک میکنه .....گل پسر و ببوس


سلام عزیزدلم چشمات قشنگ میبینه شماهم آتیلای نازنین رو بوسه بارون کن
ترکان
6 مرداد 92 18:44
سلاااااااام خوبین؟ببخشید نمیتونم برای همه پستها نظر بذارم آخه همه وبلاگا تموم نشده و فعلا رو وبلاگه کیانمولی به زودی غیبتم جبران میشه.شما چراااااااا نیستین؟ما از همه جهت آپییییییییییم


سلااااااااااااام
انشالله گلم من خوشحال میشم حضورت رو میبینم

الههم غشنیه دیگه دختر آخر ماه مبارکه وغش نمودن من
مامان افسانه
7 مرداد 92 1:38
الهی خیلی ناراحت شدم ایشالا که چیز خاصی نبوده
ایشالا که خدا از بلایا خفظش کنه
بابا مدلینگ خاله
اون قایم شدنش که عالی بعدش جیغ بنفش خنده بوس از طرفم
کدبانوووووووو
پروژه غوره تموم نشده رفتید سراغ لواشک جای ما رو هم حسابی پر کنید در اولین فرصت درست می کنم
خدایی کارت درسته واقعا مرغ و گوشت کار تو نیست
این موهای رهام منو کشته
اسفند دود کن برای گل پسرمون
دست مامانی هم درد نکنه با اون لباس خوشگلش
قربون اون دست کوچولو
می بوسم هر دو تا تون رو


نه خداروشکر بعد از یکی دوساعت خوب شد!!آین پماد آلفا مثل اب روی اتیش میمونه
خخخخخخ نگو دوستم خجالتم نده!!
نه شدیدا از دست زدن به مرغ وگوشت حالت تهوع میگیرم.
نظر لطفته عزیزم پسرای ماهت رو از طرف من ببوس
ترکان
7 مرداد 92 15:12
سمانه جوووون جوابه کامنتهاتو دادما برو بخوونشون.شما که کامنتهای منو دقیق نمیخونی که گفتم از همه جهت آپییییییییم


آآآآآهااااااااا تازه فهمیدم چی به چیه ولی از دستت ناراحتما
مامان افسانه
7 مرداد 92 15:18
خصوصی


واااااااااااای نه زمت میشه به خدا
ترکان
7 مرداد 92 15:21
راستی محسن یگانه هم جونش بالا اومد داره میخونه
ایمیلتونو دیدید؟آهنگهایی که فرستاده بودم؟


عاشق خودت وآهنگاتم ولی این سری دانلود نشدن نمیدونم چرا؟؟

وااااااااای یادم رفت بگم از دستت ناراحتم
مريم مامان آريا
7 مرداد 92 18:02
خيلي ناراحت شدم بابت سوختن دست رهام جون
و چقدر خوشحال شدم که رهام مامان به اين هنرمندي داره واقعا آفرين
راستي نذرتون هم قبول باشه


یک دنیا ممنون بابت محبت وهمدردیت عزیزم
مامان رهام
7 مرداد 92 18:14
سلام سمانه جون....وای چقد ناراحت شدم دست پسملیمون اف شده خاله فداش شه تو عکسای بدی دیدم خوب شده خداروشکر


سلام عزیزم امیدوارم خوب وخوش باشید
خداروشکر سوختگیش سطحی بود
مامان رهام
7 مرداد 92 18:15
عزیزم آشپزم که هستی آشپزکه نه همه کاره ...دست گلی پسریمون درد نکنه


ممنون خاله جون
مامان رهام
7 مرداد 92 18:16
فدات شم با این لباس پوشیدنات


خدانکنه خاله گل
مامان محمد و ساقی
7 مرداد 92 23:12
عجب پستی گذاشتی دختررررررررررررررررررررررررر
خسته نباشی.واقعا" میگما.خیلی وقت گذاشتی
هزاران آفرین به سمانه گلمممممم


ممنون از نظرات پرازمحبتت مینای عزیزم
مامان محمد و ساقی
7 مرداد 92 23:13
نمیدونستم که میشه با غذا ساز آبغوره گرفت
من غذا سازمو خراب کردمعین چی بگم درشو بستم
دهنم اب افتاد با آیغوره و لواشکت


با همون قسمت ابمیوه گیریش گرفتم میناجون
ای جان شرمنه ات شدم به خدا
مامان محمد و ساقی
7 مرداد 92 23:15
چه حالی میده که بچه ی آدم بی دغدغه بخوابه

یعنی هلاک اون کلیپس و پرو لباساشم


اره واقعا
لطف داری عزیزم
مامان محمد و ساقی
7 مرداد 92 23:16
اون لباس رو خودت دوختی یا مامان گلت؟خیلی خوشگله

پست قشنگیه سمانه جون.اگه وقت داشتم برای تک تک عکسها مینوشتم ولی دلم کباب شد برای سوختن دستش.خوشحالم که دوباره آپدیت شدی مادر صبوووووور


مامانم دوخته مینا جون من از این هنرها ندارم
ممنون از همراهی همیشگیت عزیزم
اگه صبور بودک که کم نمیاوردم مینا جون
ترکان
8 مرداد 92 17:14
واقعا قهرییییییییییییییییی؟


بععععععععععله مگه برات مهمه
مامان ریحانه جون
8 مرداد 92 19:09
سلام... عبادت هاتون قبول.. ریحانه من در جشنواره نی نی شکمو شرکت کرده کد ریحانه 845 هست لطف بزرگی میکنی اگه کد 845 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنی واقعا ممنونت میشم اگه بتونید کد 845 رو با چند تا خط موبایل متفاوت به شماره ی داده شده ارسال کنید که نورالانور میشه و واقعا شرمنده میکنید اگه لطف کردی و رای دادی بهم خبر بدی ممنون میشم هم برای اینکه از لطف و مهربونیت تشکر کنم هم برای اینکه تعداد آرا رو داشته باشم پیشاپیش از لطفت واقعا ممنونم اگه خواستی عکس جشنواره ای ریحانه رو ببینی زحمت بکش و یه سر بیا وب ریحانه عکس جشنواره ایش رو گذاشتم ممنون از لطفت دوست خوبمون ارسال کد 845 به شماره 20008080200یادت نره ها ریحانه روی رای های شما دوستای گل خیلی خیلـــــــــــــــی حساب کرده.... خیلی خیلی خیلی ممنونت میشم به نی نی من رای بدی امیدوارم بتونم یه روزی یه جایی تویه دلخوشی هاتون جبران کنم موفق و پیروز باشی
مامان کیان کوچولو
9 مرداد 92 1:09
عزیز دلم واااای یه دفعه وقتی محمد رهام و با دست باند پیچی دیدم هووول کردم ... اما بعدش که دیدم گفتی خوبه و طوریش نیست یه نفس راحت کشیدم ...
خداروشکر که به خیر گذشت عزیزم ...

امیدوارم که روزهای خوووب یکی پس از دیگری در انتظارتوون باشه عزیزم


ممنون از محبتت عزیزم
خاله مرمر
9 مرداد 92 18:14
واااااااااااااااااااااااااااااااااای ماشاالله
مامانی بار کن واسه هر چند خطی که مخوندم میخواستم یه نظر بگذارم اما دیدم خیلی زیاد میشه. بس اینکه محمدرهام همه کاراش قشنگه.
راستی با اون لواشکه واقعا دلم آب شد و دهنم آب افتاد نوش جونتون


ممنون مرمر جون،شرمنده به خدا
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
10 مرداد 92 17:05
سلام.خوبید؟
بلا دوره اول پستی کلی حالم گرفته شد.خدا بد نده.از بس بهمون چسبیدن یاد اون پست دم عید خودم افتادم زنگ آشپزی.خدا خودش کمکمون کنه با این وروجکا.
وای دلم آبغوره خواست.از دست تو سمانه دهنم آب افتاد زبون روزه.به قول محبوبه جون مدیونی اگه فکر کنی میخواستم بهت بگم روزه ام.
این دفعه به جای اینکه میگفتم آفرین به مامان سمانه هنرمند باید بگم آفرین به بابا علیرضای هنرمند.
ای جانم چه جوری ژست گرفته
وای ماهم ازاین مدلینگا داریم.یه عکس از روشا دارم که تی شرت مهدی رو تنش کرده بذارم خنده ات می گیره.



سلام الهه خوبی؟؟؟؟؟
چه کردی با وب عروسک؟؟؟؟؟به هیچ عنوان نمیتونم پستها رو ببینم
نماز روزه ات قبول عزیزم شرمنده به خدا
عروسکو از طرف من ببوس
مامان محمد و ساقی
10 مرداد 92 17:15
سمانه شست و شو تموم شد؟
پست گذاشتم.با همون رمز قبلی.برو خصوصی رمز رو دوباره گذاشتم


آفریییییییییین مینا جونم
شرمنده ام کردی گلم
مامان محمد و ساقی
11 مرداد 92 4:16



خودت گلی عزیزم
ღ مونا مامان امیرسام ღ
12 مرداد 92 3:55
نبینم دوستم در کشوها رو بسته باشی
قربون مدلینگت عسسسسسسسسسسسسسسسسل
کت و شلوارت هم خیلی خیلی اوجله.حرف نداره
عاشق لبخند وروجکیت شدم گوگولی
گل سرش رو خدایااااااااا
وای وای بازم شوالک
اعتراف میکنم دفعه قبل که نوشته بودید متوجه نشدم لواشکه فکر میکردم طعمش شیرینه
به به چه گل پسری به مامانش کمک میکنه هم به باباش


خخخخخ اگه باز باشن که فاجعه است!!!!!!!
ممنون از این همه مهرومهربونی خاله جون
یه عالمه بوسه وقلب نثار دوست ماهم وپسرنازنینش
سعیده مامان امیرطاها
13 مرداد 92 1:09
وای سمانه الهی بگردم واسه این بچه، چرا انقد اتفاقای هول برانگیز میفته واسش، توروخدا صدقه بزار همش کنار


ممنون از محبتت سعیده جونم ،نمیدونم به خدا چند وقتیه چرا همش اینطوری میشه ،تازه خدا میدونه چقدر من پرش دارم وتوی هوا میگیرمش وگرنه همش باید مصدوم جمع کنم !!!
ممنون که بهمون سر میزنی پسرماهتو که عاشقشم ببوس
ღ مونا مامان امیرسام ღ
13 مرداد 92 4:50
راستی فکرکنم یادم رفت بگم بابت دست کوچولوش خیلی ناراحت شدم.گوگولی اومده کمک کنه به مادرش
خداروشکر به خیر گذشت اما اقا رهام شیطون بازیهای خطرناکت خیلی داره زیاد میشه هااااا
مراقب خودت و قلب مامان مهربونت باش


ممنون از محبتت دوست مهربونم واقعا کل روز شده بازیهای خطرناک خدا خودش بهمون رحم کنه
سمانه مامان ستایش
14 مرداد 92 2:54
واااای خداقربونت برم که دستت سوخت عزیزمآخه چرا حرف گوش نمیدید وروجکاخداروشکر که زود خوب شدی عزیزم.
یعنی من دوست دارم آینده این گلپسر رو ببینم بس که از الان کمک مامانش میکنه.آبغوره که میگیره،مرغ که میشوره،کتلت که میپزه و....
سمانه جون شما هم؟تو خونه ما هم شستن مرغ با همسریه
نامرد نصفه شبی با لواشک و کیک و چیزای خوشمزه خوب دلمونو آب میکنیااایادم باشه شبا نیام وبتون
اون عکس پرنس یا پرنسس هم خیلی بامزه شده
برای دوست پر حوصلۀ خودم و گلپسرش

احتمالا دراینده برعکس میشه خاله جون!!!
شرمنده به خدا عزیزززززززم
ممنون از مهربونیات یه عالمه بوسه وقلب تقدیم به دوست ماهم وعروسک نازش
مامان محمد و ساقی
14 مرداد 92 23:04
سلام عزیزم
خوبی؟پسر گلم خوبه؟
کجایی؟چرا پست نمیذاری؟


سلام مینا جونم ممنون
نمیدونم والا چندروزه یه کم بیحالم هرچی هم میدوم کارهام تمومی نداره
مامان افسانه
15 مرداد 92 13:04
سلام سمانه جون
کجایید
پس چرا نیستد
حال و احوال خوبه
موفق باشی


سلام عزیزم یه کم بیحالم
ببخشید به زودی بهتون سر میزنم
مامان محمد و ساقی
16 مرداد 92 16:08
پس بی حال و حوصله بودی پست نمیذاشتی؟
سمانه خونمون خیلی کثیف شده.این ماه درست و حسابی نظافت نکردم
اگه یه مهمون یهویی بیاد ابروم میره



بله مینا جون سرعت نتم که افتضاح شده بود اونم مزید برعلت
من فقط آشپزخونه تکونی کردم همیننننننن بقیه جاها میکروب ناب پروروندم مینا جمع کن خونتو ما تعطیلات میخوایم بیایم خونتون
سارا مامان راستین جون
29 مرداد 92 13:23
خیلی از اینکه دست محمدرهام سوخته ناراحت شدم انشاالله همیشه سالم باشید. دلمون برای لواشک آب رفت چه مدلینگی راه میندازه این پسر طلا


ممنون از همدردیت عزیزم