کیک ماهی
دهم مرداد تولد عمو مرتضی بود ومن ومامانم وخاله سارا رفتیم تا یه کیک خوشگل براش بخریم.
پروژه ی کیک نپسندیدن مامان وخاله یه طرف،دل بستن من به یک کیک که شکل ماهی بود یه طرف دیگه.
از لحظه ای که چشمم بهش خورد گفتم این کیکه خوشگله واینو بخریم ووقتی تو ضیحات مامان رو شنیدم که این کیک بزرگه وبه درد ما نمیخورهاولش کمی غصه خوردم بعد به فکر راه حل افتادم.
رفتم به مامانم گفتم:
خاله یه کیک مناسب بخره ، شما هم این کیک ماهی رو از طرف من بخر
مامان:بسرم کیک که هدیه نیست !!!برای مجلس امشبمونم یه کیک کافیه
ومن که مستاصل شده بودم
زدم زیر گریه وجیغ وداد وغرولند که ماباید به هرترتیبی شده این کیکو بخریم.
وازاونجایی که مامان از این حرکت بیزاره ما اون کیکو نخریدیم.
آقای قناد مهربون هم رفت وبرام یه ماهی پلاستیکی آورد وبهم داد تا بذارمش روی کیک وشاد شم.
واینگونه من آقا شدم ومامان قول داد تا برای یکی از ماهگردام برام کیک ماهی بخره یا بپزه.
اینم کیکی که از بین چند تا کیک که مامان وخاله پیشنهاد دادن انتخاب کردم.
وماهی مذکوررو هم روش نذاشتم
بله همش بهانه بودوامان از روزیکه ما فسقلی ها بخوایم بهانه بگیریم