نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

قراردوستانه

1393/8/7 17:41
578 بازدید
اشتراک گذاری

1393/07/23

درود

با دوستان نینی وبلاگیمون قرار داشتیم ،البته من ومامان از صبح بیرون بودیم وکلی خسته ورنجور شده بودیم ولی دیدن دوستان به آدم انرژی میده.

تازه قبل از ورود به خانه ی بازی خرید هم رفتیم وخسته تر شدیم.آقای فروشنده ی مردونه فروشی عاشقم شده بود وهمش میگفت:

بیخود نیست انقدر آقا ودلنشینه،اسم پیغمبرمون روشه

هنوزم هرکسی اسممو میپرسه میگم

من مَحَمَدرهامم

اون روز از اون روزا بودااااااا

از اون روزایی که هربچه ای به من میرسید یه دونه نثارم میکرد،ولی مامان خیلی خوشحال بود چون من برای اولین بار از خودم دفاع میکردم البته هنوزم واهمه داشتم وقبل از دفاع توی چشمای مامان نگاه میکردم.

بعد از اولین هجوم مامان بغلم کرد وآموزه های چند روز پیشش رو تکرار کرد.

عروسکم،من دیگه ناراحت نمیشم،تو مهربونی بچه ها رو اذیت نمیکنی ولی آزادی هر بچه ای که زدت بزنیش!!از خودت دفاع کن وکتک نخور !!گاهی لازمه آدم جلوی بچه های بد از دستاش برای زدن استفاده کنهشاکیمامان برخلاف میل باطنیش اینا رو به من گفت ولی به قول مشاور آموزه های قبلی مامان توی این دوره زمونه جواب نمیده واین که من نباید هیچ بچه ای رو تحت هیچ شرایطی بزنم داشت آثار منفی توی روحیه م میذاشت.زیبا

خانه بازی

جشنبزن بریم ادامهجشن

ادامه ی خاطرات به قلم مامان سمانه:

تبلیغ ناآگاهانه برای مرسی

آخه ما تاحالا اصلا از محصولاتش استفاده نکردیم!!!!انشالله که خوب باشهچشمک

خانه بازی

وطبق معمول استخرتوپ

خانه بازی

 

خانه بازی

جامپینگ

خانه بازی

 

خانه بازی

فرودی متفاوت وحیرت آور

خانه بازی

 

خانه بازی

ازم عسک نگیرمامان سمانه

خانه بازی

اصلا پنجره رو میبندم تا منو نبینیزبان

خانه بازی

خاله بازی با دخترا ویاد گرفتن سریع این حرکت برای عکس گرفتن

اون که کلاه سرشه مامانتونه وبسیارقلدر بود وهیچ پسری رو راه نمیدادتوی بازی ولی از شما خوشش اومد وبدین وسیله راحت وبی دردسر شد مامانتخندونک

خانه بازی

عکس مامانهابه همراه دوفرشته ی ناز ازراست:

فاطمه یسنا-آوا

خانه بازی

من وماهکم درکافی شاپ

خانه بازی

پسرک میلک شیک شکلاتی خور مامان

خانه بازی

وبچه هایی که با گوشی زهرا جون مامان ایلیا سرگرم شدن

ازراست

آرتین-ایلیا-گلپسرم-سما-آوا

خانه بازی

 

خانه بازی

 

خانه بازی

تا درودی دیگر ودیداری تازه تر

بدرود

پسندها (3)

نظرات (4)

زهرا مامان ایلیا جون
8 آبان 93 4:16
عزیز دلم ..خدا رو شکر که میتونی از خودت دفاع کنی ... ایشالله روزی بشی سر پناه یه خانواده و اونها رو زیر بال و پرت بگیری ..عزیز دلم سمانه جون ممنونم از زبان شیرین و گویات..کلی کیف کردم از خاطره نوبسیت عزیزم روز خوبی رو در کنار شما سپری کردیم و همه چی عالی بود .مخصوصا اون توپکهای خوشمزه
ღمحمدرهام ومامان سمانهღ
پاسخ
انشاللهلطف داری زهرا جونمنووووووووووووش جونتون
ღمونا مامان امیرسام ღ
11 آبان 93 2:09
امیدوارم دوستیهاتون پایدار باشه عزیزم شانس نداریم که ما .منم نصف عمرم رو گذاشتم تا ب امیرسام یاد بدم بچه ها رو نزنه.حالا هرکسی بهش میرسه دست بزن داره.والا موندم چی بگم بهش ب این نتیجه رسیدم اون مادرایی ک هیچی نمیگن بهترن اای جانم ایلیا کوچولو هم ک هست.
ღمحمدرهام ومامان سمانهღ
پاسخ
واقعا ما خیلی خودمون رو اذیت میکنیم منا جون
✿✿✿ الهه مامان روشا جون✿✿✿
19 آبان 93 10:31
پس به سلامتی من بعد از این باید رویه مونو تغییر بدیم به بزن و بکش و قلع و قمع کن. چه عالی بوده کاش منم می اومدم.انقدر دلم میخواد روشا رو پارک بادی بوستان ببرم.ایشالا یه بار با هم بریم. امیدوارم دوستیهاتون پابرجا و برقرار باشه.
ღمحمدرهام ومامان سمانهღ
پاسخ
هههه همین کاررو بکن حتما ای جووونم چرا که نه!!!اگه سختت نیست بیا یه قرار بذاریم بریم خواهر انشالله
مامان شقایقℒℴѵℯ
21 آبان 93 14:29
واااااااااااااااااااااااااااای دلم گرفت. چرا من نبودم خداروشکر ک یاد گرفتی از خودت دفاع کنی. کاش ارشانم این موضوعو درک میکرد و ب جای گریه و غش کردن از خودش دفاع میکرد
ღمحمدرهام ومامان سمانهღ
پاسخ
جات واقعا خالی بود عزیزم یاد میگیره نگران نباش