نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

شیرین تر از عسل 2

1391/10/3 23:02
408 بازدید
اشتراک گذاری
تاريخ : 25 تير 1391 | 0:03 | نویسنده : مامان سمانه

من یه همچین پسری هستم.

شیرینتر از عسلی از دیروز تا امروز:

درطی روز چندین بار متوالی تمام کشوهایی که میتونم باز کنم رو مرتب میکنم.

2

وهمینطور کابینتهای آشپزخونه رو.

2

 

2

کلا"خیلی توی مرتب کردن خونه به مامانم کمک میکنم.

2

در روز یک بارم لباسشویی روشن میکنم.

2

من هر وعده بعد از خوردن چند تا قاشق غذا مشغول آشپزی میشم.

 

اول فکر میکنم چی بپزم!!!!!!!!!!!!!!متفکرمتفکرمتفکر

2

 

آهااااااااااااااااااا فهمیدم!!!!!!!!!!!!!!

 

غذای مخصوص سر آشپز

 

اول باید خوب وَرزِش بدم.

 

 2

بفرمایید............نوش جان..........طعمش فوق العاده اسنیشخندچشمک

2

البته گاهی برای نشون دادن مهارتم از دستهامم استفاده نمیکنم.

2

همیشه کیفیت واستاندارد مواد غذایی رو بررسی میکنم ولی گاهی اوقات میخورمشون.

2

 

البته ماست و........>

2

نان(از هرنوعی)خیلییییییییی دوست دارم ومیخورم.

2

یه روز که بابایی تخم مرغ خریده بود وگذاشته بود روی میز دونه دونه وبا سرعت نور اونا رو پرتاب کردم روی زمین واز صدای تقِ شکستنشون چنان لذتی میبردم که غش غش میخندیدم وتخم مرغ آخر رو با نظارت مامان وبابام شکستم واونا دلشون نیومد این لذت رو از من بگیرن.

2

بعدا"که فهمیدم کارم بد بوده خودم رو از خجالتم شطرنجی کردم.

2

من کلا"پسر خیلی منظمی هستم وعاشق کتابخوانی والبته نگهداری کتابهام هستم.

 

2

2

 

2

با اینکه ماشاءالله بلندقدم ولی گاهی اوقات لازمه از پنجه های پرتوانم استفاده کنم.

2

 

2

من عاشق بیرون رفتنم وهیچی نمیتونه جلوی این تفریح روزانه من رو بگیره .اگه در بسته باشه از همه کلیدها توقع دارم که بازش کنن.

2

اگه کفشهامم پیدا نکنم کفشهای مامانم که هست!!!!!!!!!!!!

میپوشمشون وبه مامانم میگم تاتی.یعنی مامانی بیابریم تاتی.

2

 

2

 مدلهای خوابیدنم که در نوع خودشون بینظیرن ولی این عکس یه ماجرای جالب داره.یه روز ی از روزای خدا ساعت یک ربع به شش صبح مامانم حس کرد یه چیزی محکم خورد توی سرش حسابی ترسید واز خواب پرید فکر میکنید اون چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خب من بودم دیگه.خنده

 2

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)