نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

به به.......اولین خوراکی غیرمجاز

  1390/11/29 من برای اولین بار خونه دایی مامانم طعم عالی پفک رو تجربه کردم البته دور از چشم مامان سمانه. تقصیر پدر جونمه دیگه رفت بیرون وپفک موتوری خرید خوب منم دلم میخواد دیگه................ پدر جون وبقیه دوستان حواستون باشه مامانم منو نبینه ها. واییییییییییییییییییییییییییییییییی واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای مامانم داره میاد سمتم................................     بهتره سریع همشو بذارم توی دهنم.....     وای خدای من موفق نشدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مامان گلم دلت میاد اینو ازم بگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
3 دی 1391

من وماکارانی

  1390/1017     اولین ماکارانی خوری مستقل من:                                                      1390/11023   دومین ماکارانی خوری مستقل من حرفه ای تر شدم نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به نظر خودم کلی پیشرفت داشتم نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟ من کلا به خوردن علاقه ای ندارم وبیشتر عاشق ریخت وپاش غذا هستم.   ...
3 دی 1391

مروری برخاطرات نیمه دوم بهمن ماه 1390

    این مامان سمانه عاشق من و عکسها وخاطرات منه ،فکر کنم تا تولد سال بعدم هر چند تا پست یک بار یه دونه از این مرورا داشته باشیم. من توانایی دارم که مدت طولانی و باسرعت بالا شصت پامو برقصونم وامروز به مناسبت پایان یک سالگیم این کارو کردم. اززبون مامان وبابای گلم: واینم پاهای کوچولوی فرشته ماکه 5ساعت و55دقیقه است که قدم در دومین سال زندگی زمینی گذاشته. من در آستانه تولدم مریض شدم وبه قول دکترم خروس توی گلوم گیر کرده وکاملا بی اشتها شدم ولی ناگهان دلم خواست طعم نون وماست رو تجربه کنم. وقتی من مریض میشم مامانم از من مریضتر میشه یعنی دایم گریه میکنه و حوصله هیچ کاری رو...
3 دی 1391

اتفاقات مهم پنجم بهمن ماه(با تاخیر)

در این روز مهم مامانی برای سومین بار ولی با شرایطی متفاوت منو پیرایش کرد هوراااااااااااااااااااااااااا تفاوتها: من خواب نبودم یعنی اولش بودم ولی بعدش بیدار شدم ودر هوشیاری کامل شاهد حمله قیچی وشونه به موهام و........................................... فاجعههههههههههههههههههههههههههههههههه اس موهام خورد میشن ومیریزن پایین ،من نمیدونستم پیرایش اینطوریهههههههههههه.من فقط بعدش تغییرمو توی آینه میدیدم واز همه تبریک میشنیدم ،آخه این وضعیت چه تبریکی داره............... آدمای این کره خاکی چه سر خوش ودل خجسته هستن واسه هر بهانه ای شادباش به هم دیگه میگن ما فرشته ها که احتیاجی به اصلاح وتبریک شنیدن نداریم(یادم نبود حدود یک سا...
3 دی 1391

واکسن یکسالگی شیرمردایران زمین

1390/11/25 امروز ساعت8:30بامامان وبابایی رفتیم درمانگاه تا من واکسن یک سالگیمو بزنم وکاری کردم که همه بیشتر عاشق صبوریم بشن................................. خانوم الهام جوشقانی که تاحالا تمام واکسنهامو زده زحمت این یکی رو هم کشید و من بعد از تموم شدن فقط گفتم ((((((((    ا     )))))))) خیلی واکسن خوبی بود با بقیه واکسنا فرق داشت: 1-به جای ران پا به دست تزریق شد. 2-همون روز به مدت 3روز متوالی تب نکردم. 3-جاشم به کمپرس گرم وسرد احتیاجی نداشت .(از این کار بیزارممممممممممممممم) 10-4روز بعد توی کمرم و کمی هم شکمم چند تا دونه ریخت بیرون همیننننننننننننننننننننننننن.....
3 دی 1391

تولد هلنا

  هلنای عزیزم تولد5سالگیت در 21بهمن 90 یه روز بارونی زمستونی بود که با ولادت پیامبر هم مصادف شده بود. تولدت مبارک امروز تولد هلنا(دختر خاله مامانم)دعوت بودیم. ای بابا چرا اهنگ تموم شد داشتم میرقصیدم. دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هلنا شما کی اومدی پیشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حواسم نبود من وهلنا وامیر هادی هلنا ولم کن میخوام برم بغل مامانبزرگ.  لباس عروس خوشگل هلنا رو مامی جون هنر مندم براش دوخته بود.الهی 1000ساله شی مامی مهربونم. هلنا جونم توی این لباس خیلی ناز شدی الهی عروس بشی بیام برات برقصم . ...
3 دی 1391

تولد باتاخیر

من متولد 15بهمن 89 هستم که مامان وبابایی برام 13بهمن یک جشن زنبوری گرفتن وقرار بود 15 هم یک جشن با کله کیک زنبوری بگیریم تا بابایی وپدر جون ودای و عمو مرتضی هم که خیلی برام زحمت کشیده بودن تو جشنم شر کت کنن که متا سفانه من مریض شدم وجشنمون با دو روز تاخیر در تاریخ1390/11/17بر گزار شد. اینم عکسهای یادگاری اون شب کله کیک زنبوری   من وبابای گلم من وپدرجونم من ودایی قلقلی وبابا من وبابایی وعمو مرتضی اینم خانواده سه نفری وخوشبخت ما چرا این شمعها رو کیک نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مامانی فکر کنم یه اشتباهی رخ داده،چرا این شمعها روی کیکم نیستن...
3 دی 1391