نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

گلی درگلستان

1391/10/3 23:54
436 بازدید
اشتراک گذاری
تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1391 | 2:50 | نویسنده : مامان سمانه

یکشنبه1391/07/02

1

شب گذشته خونه پدرجونم خوابیدیم وصبح بعد از بیدارشدنمون دایی تصمیم گرفت برامون یه برنامه گردش ترتیب بده وپیشنهاد بسیار خوبش با استقبال مامان مواجه شد وحاضر شدیم وسرراه رفتیم دنبال یایا(اسم جدیدخاله سارا )وچهارتایی روانه بازارگل شدیم.

 

1

ای بابا مامان از تو ماشین عکس گرفتن روشروع کردی.عجب پشتکار قوی ای داره این مامان من در پروژه عکاسی از من1

گل

خب رسیدیم!!!!!!

فکرکنم بهتره ازهمینجا شروع کنم

گل

فکرکنم منم مثل مامانم کاکتوس دوست دارم،اینو از حالت چشمام میشه حدس زد1

گل

مامانم از اینا هم دوست داره ولی فکر کنم من نه!!!!!!!!!!!1

گل

اینجا هم درحال تلفظ هیجانی (((گل)))هستم.1

گل

باکمک دایی جون روی پایه گل قرار گرفتم وبه گفته مامانم از هرگلی خوشگلترم.(جریان سوسکه ودست وپای بلوری رو شنیدین؟؟؟؟؟؟؟)1

گل

یک ژست عالییییییییی 1

1

 گلِ خندان ِ مامانم بعد از یک تشویق جانانه  به مناسبت فتح ارتفاعات گلستان1

1

ومبهوت در زیباییهای خلق شده توسط خالق یکتا1

1

مامانم درمدح این عکس میگه:

شیطنت از چشم سیات میریزه،خنده از اون کنج لبات میریزه1

1

وطبق معمول من میدوم وهمه به دنبال من1

1

ببینید چقدر این بادمجانهای زینتی که البته بیشتر شبیه فلفل دلمه ای هستن خوشگلن.1

گل

مامانم میگه یه گلی هست که از اینم زینتی تر وخوشگلتر وخوشبوتره اونم گل منه

 

1

بعد از گشت وگذار بین گلها به قسمت فروش ابزارهای گلکاری رفتیم وگلدون وبذر خریدیم تا با مامانی بریم تو فاز سبزیکاری وتهیه سبزیجات تازه وسالم البته این گلدونای فسقلی که مامان وخاله خریدن فکر کنم فقط سبزی روزانه مورد نیاز منو جواب بده.نیشخند

اینجامن در انتظار دایی هستم تا ماشینو بیاره وبرگردیم بریم خونه.قلب

1

وقتی دایی ماشین رو آورد ومن ومامانم سوار شدیم مکالمه ای بین ما ردو بدل شد که از این قراره.

من رو به مامان:بییـــــــــــــــــــــــم

مامان:صبر کن دایی وسایلا رو بذاره تو ماشین بعدا"میریم.

من مکرر وپشت سرهم:دایی.............دایــــــــــــییییییییییییییییییییییی

دایی:جانم دایی جون

من:دایی اِیا بییـــــــــــــــــم

1

بله وبدین ترتیب بنده اولین جمله سه کلمه ای رو نثار دایی کردم.مبارکم بادااااااااااا1

وناگفته نماند که طبق روال همیشه توسط مامان چلونده وماچونده شدم.1

 1

ودرپایان بغل بغل گل نذر قلبها وچشمهای مهربانتان.1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)