نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

اولین آدینه از آخرین ماه سال

1391/12/5 12:08
1,051 بازدید
اشتراک گذاری

 

جمعه1391/12/04

 

 

 

 

به اتفاق مامانی وبابایی از نمایشگاه کودک ونوجوان که دربازارمبل ایران برگزار شده بود دیدن کردیم واینم ماحصل این بازدید:


 

 

جدیدا آخرین فیلم سینمایی کلاه قرمزی رو دیدم ودلباخته ی اون نینی که فرشتهنازدارفرشته صداش میزنن شدم ،آخه مامانمم منو نازدار صدا میکنه.قلباینجا هم دنبالش میگشتم ومیگفتم:مامان سمانه نینی کوجاس؟؟؟؟سوال

 

 من وکلاه قرمزی وپسرخاله

 

نمایشگاه

 

نمایشگاه

 میچخه!!!!!!اونا  چَخه(چرخه)

 

 

نمایشگاه

مامان سمانه بابِ سَنجی ُ میدی؟؟؟؟

 

 

نمایشگاه

 بادیدن عکسهام میگم:

 

 

مامان سمانه اون کیه؟؟؟؟؟؟باب ِ سنجی ِ مُکَبی(باب اسفنجی مکعبی)

 

 

نمایشگاه

 انقدر حواسم به بابِ سنجی بود که متوجه نشدم عمو بهم بادکنک داده.

 

 

نمایشگاه

 بازی با برج قورباغه عزیز

 

 

نمایشگاه

 اصلا این بازی برام جذاب نبود وسریع بلند شدم

 

 

نمایشگاه

 الکلنگ بازی

 

 

نمایشگاه

 وبرج سازی آقای مُهَنِس

 

 

نمایشگاه

 

نمایشگاه

 بازی جذاب استخرتوپ

 

 

نمایشگاه

 وپرتاب توپ

 

 

نمایشگاه

 سلام میکی

 

 

نمایشگاه

 

نمایشگاه

 وسلام خِسی(خرسی)

 

 

نمایشگاه

 همراه با کلی خجالت

 

 

نمایشگاه

 وقسمت دوم گردش آدینه ما

 

 

eram zoo

ورودی باغ وحش

 

 

zoo

 قفس پرندگان

 

 

zoo

من وعروس جنگل

 

 

zoo

  من وآهو ی کوچولو

 

 

zoo

کلی نازش کردم وگفتم:

ناسی آئو(نازی آهو)

 

 

zoo

 آئو گشنگه.............آئو خوشـــــگله

 

 

zoo

 من وعقابهای تیزپرواز وتیزچنگال

 

 

zoo

 

zoo

 من ومامانم هربار این عکس که هنربابایی میبینیم میخندیمقهقهه،خیلی بامزه ان این جغداخنده

بابایی کلی ادای اون که سمت راست وآخریه که یه چشمش بازه رو درمیاره نیشخندواز خنده بیهوش میشیم.قهقهه

 

 

راستی مامانم میگه جغد سرش 360درجه میچرخه ،نمونه اشم جغد سمت چپی نیشخند

 

 

zoo

 من ومامانی کنار محوطه گوزنها

 

 

zoo

 

zoo

 خورشیدک مامان سمانه

 

 

zoo

 من وبابایی کنارمحوطه آهوها وگوزنها

 

 

zoo

اینم دریاچه باغ وحش

 

 

zoo

هیپنوتیزم ووووووووووووویییییییییییییهیپنوتیزم

اینجا من صدامو کلفت میکردم ومیگفتم:هوووووووووووووووووووووو که تمساحه بترسهتعجب

 

 

zoo

 ایشون جناب سمندرن

 

 

zoo

 وآقای آفتاب پرست

 

 

zoo

 بابایی لاکُشتو دیدی؟؟؟؟؟؟(لاکشت=لاک پشت)

 

 

zoo

 من وآقا ببره

 

 

zoo

 وایشونم خانم سلطان جنگل هستن.

جالبه که توی اکثر گونه ها خانمها زیباترن ولی شیرها آقاهاشون موهای بلندی دارن وخوشگلترن.

 

 

وبشرآقا دنبال خدمت به خانواده اس ولی درشیرها آقاها استراحت میکنن وخانم شیره براشون شکار میکنه واز گرسنگی نجاتشون میده.

 

 

zoo

اون آقا رو ببینید که روی بامه ،وظیفش غذا دادن به این درندگان دربنده

بانخ براشون گوشت میفرستاد پایینتعجب

 

 

zoo

 

zoo

 شکارِلحظه ی شکار توسط مامانی

 

 

zoo

 من درحال گفتن جمله ی:

مامان سمانه شترُ دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

zoo

 

zoo

 سَنام آقا خِسه

ووقتی جوابی نیومد با صدای ضخیم شده گفتم:

بگو سَنام...........بگو سَنام

 

 

zoo

 

zoo

 با کانگروها عکس ننداختم به جاش نشستم تو بغل مجسمشون

 

 

zoo

 تو این عکس ظاهرخانم شیره وآقاشیره رو میتونید مقایسه کنید.

 

 

zoo

 عشقولانه های پدروپسر

 

 

zoo

 

zoo

 

zoo

 

zoo

 

zoo

 

 روزخیلی خوبی بود وبهمون خیلیییییییییی خوش گذشت.من با دیدن همه حیوونا وفهمیدن نامشون بهشون سَنام میکردم وازشون توقع داشتم جوابمو بدن واگه ازم دور میشدن صداشون میزدم مثلا میگفتم:

آقا بُزه بیا..................وداد میزدم:آقا بزه بیا اینجالبخند

شُترمُگ(شترمرغ) بیا بیرونچشمک

ویا باصدایی ضخیم حیوونای وحشی رو میترسوندم.نیشخند


تازه از مردمی که صوت میزدن ،صوت زدن یاد گرفتم وهرجا میخواستم حیوونی نگام کنه میگفتم:

هوشت.................هوششششششششششششششتهورا

 

بای بایبرای همتون آدینه های خوش وپرباری آرزومندمبای بای



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان کیان کوچولو
5 اسفند 91 12:10
چه گردش خوبی خاله جون ..
همیشه در کنار مامان و بابایی شاد و خوشحال باشی عزیزم ..
چه حیوونایی رو از نزدیک دیدی .. چه پسر شجاعی ..
آفرین خاله


ممنون خاله جونی
محبوبه مامان الینا
5 اسفند 91 12:51
اول
عزیزم خیلی خوشحالم که اینقدر بهت خوش گذشته و با حیوونا آشنا شدی و کلی هم اونارو ترسوندی با صدا کلفت کردنت
مامانی عجب شکار لحظه هایی داشتین ها مخصوصا قسمت عشقولانه پدر و پسر خیلی بااااااحاااال بود
انشااله همیشه شاد باشید و درکنار هم خوشبخت


بله خاله جون تن وبدنشون میلرزید،ممنون از محبتتون
محبوبه مامان الینا
5 اسفند 91 12:51
کلاه انگری بردت هم خیلی خوشگله خاله جووون .من هم واسه الینا خیلی گشتم اما پیدا نکردم


آخی خاله جون ،آدرس بدید یه دونه خوشگلشو بخریم براتون ارسال کنیم
محبوبه مامان الینا
5 اسفند 91 12:53
و چه بامزه که محمدرهام بیشتر به مامانش رفته تا بابایی


سارا مامان راستین جون
5 اسفند 91 14:15
مثل اینکه خیلی به همه تون خوش گذشته خدا رو شکر. سمانه جون محمدرهام توی نمایشگاه به اسباب بازیها دست نمیزد؟ که کلافه بشید


چرا بعضیهاشونو خیلی دوست داشت وبر میداشت که ما یا براش میخریدیمشون ویا حواسشو پرت میکردیم
خاله سعیده مامان امین کوچولو
5 اسفند 91 16:30
عزیزم خوشحالم که بهت خوش گذشته.

امیدوارم قدر پدر و مادر گلتو بدونی که اینقدر برات مایه میذارن


جای شما خالی خاله گل ومهربون امین نازو ببوسید
مامان رادین
5 اسفند 91 19:55
همیشه شاد باشید خیلی عکسها خوب بودن.


ممنون همچنین شما
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
6 اسفند 91 2:31
همیشه به گردش خاله جون.
من بیلبورد تبلیغاتیشو دیدم فکر کردم چون تو بازار مبله مربوط به تخت و کمد کودک و نوجوانهولی اینطور که معلومه خیلای خبرا بوده.
خیلی عکسهاتونم خوشگل بود.امیدوارم همیشه در کنار هم شاد باشید و لبخند از روی لبانتون محو نشه.


طبقه اولش سرویس کمد واتاق کودک ونوجوان بود ولی طبقه دومش مخصوص کودک بود در کل به خوبی ووسعت نمایشگاههای کودک نبود ولی بدم نبود.
همچنین شما دوست خوبم
مامان افسانه
6 اسفند 91 2:47
سمانه جون ایشالا که همیشه در کنار هم به خوبی و سلامتی زندگی کنید روزهایی پر از شادی ونشاط
ما هم می خواستیم جوعه بریم نمایشگاه ولی برای همسری کاری پیش اومد نتونستیم بریم
برای هر دو تا تون



آخی ای کاش با هم قرار میذاشتیم وهمدیگه رو میدیدم ان شالله سری بعد.بووووووووووس برای خودت وگلهای نازت
مامانی درسا
6 اسفند 91 3:28
سمانه جوونم این پست یه آلبوم عکس بود پر از زیبایی و شادی ....حسابی کیفیدم ...... عزیزم چقده شما و محمد رهام شبیه به همید البته به باباش هم کشیده اما به شما خیلی بیشتر ....... انشاالله هر روزتون پر از خوشی باشه دوست من


ممنون از این همه محبتی که به ما دارید مژگان جون مهربون
ستاره زمینی
6 اسفند 91 7:50
عزیزم حسابی خوش گذروندی .
همیشه به شادی.
عجب کلاه انگیبرتی داری .
برج قورباغه وای چه نازه.....

دست در دست باب اسقنجی....


ممنون خاله جون،کلاهمم ناقابله حیف که کهنه شده وگرنه پیشکش نینی میکردمش.راستی خاله برج قورباغه برای نینیهای یک تا سه سال خیلی جذابه حتما به درد نینی گلتون بخوره
امير محمد نفس مامان وباباش
6 اسفند 91 13:05
سلام بچه بامزه اي دارين خدابراتون نگهش داره به ماهم سربزنيد


ممنون،چشم
خاله مرمر
6 اسفند 91 22:40
به به چه روز پر باری
دستتون درد نکنه که با این عکسا ما رو هم با خودتون به باغ وحش بردین. کلی با دیدن عکسها کیف کردم.


امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه
مامان حسام کوچولو
7 اسفند 91 16:23
چه روز خوبی داشتی انشالله همیشه خوش باشی


ممنون همچنین شما
مامان محمد و ساقی
8 اسفند 91 15:23
این پست رو دقیق نخوندم.ولی عکسهاش رو تماشا کردم
سمانه جون اینقدر خوشحال میشم عکستو می بینم.چهرت خیلی مهربونه
خودت دقت کردی محمدرهام تو عکسهاش چقدر مظلومه


ممنون از لطفت من جنبه ندارما از این به بعد فقط عکس خودمو میذارم انقده از من تعریف نکن خخخخخخخخ

آره نگاهش خیلی مظلومه جیگر آدم کباب میشه
مامان محمد و ساقی
8 اسفند 91 15:26
سمانه همشووووووووووووووووووو خوندم


عمه ی اریسا کوشمولو
12 اسفند 91 23:53
خیلییییییییییی عکسا عاااااااالی بود سمانه جون
فدای این پسر خوشتیپو خوشگل بشم با صدا کلفت کردنش
واقعا همه حیوونا ترسناک بودن و خیلی جالب مرسی


ممنون از وقتی که گذاشتی عزیزم