نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

سنگان

1392/5/31 1:25
868 بازدید
اشتراک گذاری

درود وهزاران درود به دوستهای نازنین مشترک من وماه پسرم

 

جمعه 1392/05/25به همراه خانواده مهربونم رفتیم گردش وجای همگی خالی ،بسیارخوش گذشت.

پسر خوشگل من که عاشق گردش وتفریحه اون شب خیلی کم استراحت کرد ولی ذره ای بدخلقی نکرد وحسابی با هم بازی کردیم وخدای بزرگ روشکر کردیم.

عکسها درادامه مطلب

 

ورووجک کنجکاو مامان سمانهماچ

 

سنگان

 عرووووووووسکمقلب

سنگان

 من به قربان مرواریدهای بلورین گل پسرمماچ

سنگان

 عشق یه دونه دایی ِمهربون به خواهرزاده ی دردانه

سنگان

 پسرم عاشق ماشینهاشه ،وسط تفریحم ماشین بازیش ترک نمیشه

سنگان

 اینم چهره شیرینم درپاسخ به فریاد هیجانیه مامان سمانه که میگفت:

عسلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمقلب

سنگان

 نازدارم درحال کمک به آقائون

سنگان

 

سنگان

 این عکسها درحال قدم زدن دونفرمون وبا ترس ولرز گرفته شد،همش میترسدم عروسکم تکون بخوره وبیفته توی جویباری که از زیر پاش عبور میکرد

سنگان

 فسقلی مگه میتونه یه لحظه اروم بشینه!!!!!!!

سنگان

 مادرفداش شهقلب

سنگان

 پرتاب سنگریزه دراب ولذت بردن از صدای دولوپس مژه

 

سنگان

 دست پدرجون گل که مهمونمون کرده بود وآقایون که جوجه ها رو درست کردن درد نکنه تشویق

سنگان

 وبعد از ناهار توی طبیعت چی میچسبه؟؟؟

یه خواب عصرگاهی عمیق

سنگان

 این قارچ بزرگ رو هم عمو مرتضی کشف کرد

سنگان

 بعد از بیداری نوبت آب بازی بود

سنگان

 دالی بابایی

سنگان

 

سنگان

 

سنگان

 گلکم این روزا خیلی این فیگورو میگیری ،که خیلی هم طرفدار داره،آتلیه هم که بردیمت خود پرسنل اونجا از این حرکتت خیلی خوششون اومده بود

سنگان

 دلبرکم به دنبال کبوترهای خوشگل

سنگان

 وبعد رفتیم امامزاده قاسم که به نام پدرجون که کشفش کرد ثبتش کردیم.

سنگان

 اینم مشخصات امامزاده دنج وباصفای سنگان

سنگان

 

سنگان

 مگه میشه ما بریم جایی ورود باشه وآب بازی نباشه؟!؟!؟!؟!؟!؟

مجددا آب بازی

سنگان

 وپرتاب سنگ

توروخدا ببین شاهزاده کوچولوی من چه سنگ بزرگی برداشته بودی

سنگان

 تونستی پیداش کنی عروسکم؟؟؟

برات علامت زدم روی عکس

سنگان

فدای تک تک اجزای صورتت قلب

سنگان

 بابایی ماشینهاتو شست وبرداشت شما هم اصلا کم نیوردی سریع یه چوب برداشتی وبه بازیت ادامه دادیبغل

سنگان

 وامااااااااااااااااااااااا

درراه برگشت به ترافیک عجیب وشدیدی برخورد کردیم ،4ساعت توی راه بودیم تا برسیم خونه ویک ساعت ترافیک کاملا قفل بود وحتی میلیمتری به جلو حرکت نکردیم.

منم از فرصت استفاده کردم ووسایلاتو آوردم وکنارجاده خاک بازی کردیممژهواین شد تفریح بچه های مانده درترافیکچشمک

سنگان

 

سنگان

 

سنگان

 

سنگان

 

سنگان

 

سنگان

 واقعا نگهداشتن یه دوونیم ساله توی قوطی کبریتی به نام ماشین اونم برای این مدت طولانی کارخیلی سختی بود ولی من تمام تلاشمو کردم تا از کنارهم بودنمون لذت ببریم واذیت نشیم.ولی کوچولوی من حسابی خسته شده بود وقطعا مثل خودمون بدن درد گرفته بود ولی بازم اینم یه تنوعی بود وخوش گذشت.

پ ن :دوستهای گل یادتونه توی گردش قبلی از خیس شدن لباسهای محمدرهام نالیده بودم ،پسرگلم جبران کرد واین بار ساک لباسهاش دست نخورده موند حتی پیرهنشم تمیز مونده بود وحسابی هوامو داشت.

تا تفریح بعدی بدرودبای بای

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ترکان
31 مرداد 92 0:53
واااااااااای چقدر عکسسمانه جوون جواب کامنتهاتو دادم ببینشونراستی اون کامنت طوماریت نیومدهابقیه پست ها رو خوندی؟
عکسای محمد رهام عالین خیلی شیرین افتاده تو عکسا حالا بیا: شیرین شیرین عمرم،شیرین شیرین جونم...دایی جان بچه رو له کردیداسمانه جوون کلا ابراز علاقه دایی های یکی یه دونه اینطوری با خشونتهداییه منم همیشه آدمو له و لورده میکنهنمی دونم چرا ولی تو دوران کودکی خاک بازی خیلی مزه میدهمنو طنازم وقتی بچه بودیم هر وقت میرفتیم خونه مامان بزرگمون همش تو باغچه بودیم


چشم عزیزم

وای ترکان بازم یه عالمه نوشتم نیومدن!!!!!!!!خودمو میکشم دیگه
مهربونی وقتی فوران کنه شدتش استخونای خواهرزاده رو له میکنهمنم توی بچگیم خیلی خاک بازی کردم برای بچمم تمام تلاشمو میکنم که از خاک بازی لذت ببره.همین الان یه تشت ماسه روی پشت بام درحال ضدعفونی شدنه
محبوبه مامان الینا
31 مرداد 92 8:39
به به چه جای باصفاییچه پدرجون مهربونی که بصرف جوجه دعوت کردن شما روچه دایی مهربونیچه مامان مهربونی که تو ترافیک هم به فکر سرگرم کردن پسرش هستو از همه مهمتر چه گل پسر خوشگل و جیگری که به مامانش فاز داده و لباساشو خیس نکرده



به به چه دوست مهربونی چه خاله پرمحبتیچه امواج مثبتی
بووووووووووس برای محبوبه عزیزم وفرشته نازش
مامان حسام كوچولو
31 مرداد 92 16:13
چه لذتي برده باور كن كه امروز به اندازه تمام روزهاي خوش توي خونه كيف كرده.
عكساشم خيلي خوشگلن جايي هم كه رفتيد خيلي باصفا بوده.
اميدوارم هميشه شاد و خندون باشيد


ممنون از قلب مهربون وحضورگرمت عزیزم
مامان کیان کوچولو
2 شهریور 92 1:09
عزیزم همیشه ببه گردش و شادی و دور هم بودن ...
دست پخت پدر جون شما خوردن داره هاااااا
حسابی خوشمزه اس ... و حرفه ای
سمانه جون این امام زاده کجاس دقیقا .. جای قشنگیه ... یه جورایی تو سبک سپه سالار ...
دوست دارم بدونم کجاست اگه اشکالی نداره عزیزم


ممنون،جای ما خالی
توی همون روستای سنگانه،سنگان بالا
نه بابا چه اشکالی باصفابود دوستش داشتم حتما برید
مامان کیان کوچولو
2 شهریور 92 17:17
عزیزم متوجه شدم توی روستاست
منظورم اینه که خود سنگان کجاست ؟



ازشهران که از تهران خارج میشی به ترتیب :کن-سولقان وبعد سنگان وبعد امامزاده داوودو....

مثه سپهسالاره جاده اش یه تابلوی کوچیک ویه جاده که از مسیر اصلی خارج میشه ومیره به سمت سنگان

ما همون رستورانهای اول جاده نشستیم ،امامزاده اش بالاتر بود با ماشین رفتیم
مامان محمد و ساقی
2 شهریور 92 22:19
دوباره سلام
میخواستم بپرسم سنگان کجاست که دوستمون پرسیده بودن
سمانه بارها گفتم از این عکسهای خوشگل نذار.چشم میخورهاسپند یادت نره
ماشالله به پسر خوشگل و خوشتیپمون


سلام به روی ماهت
چند تا دیگه از دوستامم میگن مینا جون،به روی جفت چشمام
ممنون از محبتت خاله جونم
مامان محمد و ساقی
2 شهریور 92 22:21
زیارتتون هم قبول باشه
از این ترافیک ها روز سیزده بدر اینجا میشه وای مسیر 20 دقیقه ای میشه 4 ساعت
آفرین به پسر تمیزمون
چقدر پست گذاشته بودیاشوخی کردم.تا باشه از این پستها.
شب خوووووووووووووش.بای


ممنون گلم
راه ما هم نیم ساعته بود شد 4ساعت
فدات شم که با مهربونی همشونو دنبال میکنی