نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

نمایشگاه مادروکودک

1392/6/26 11:42
716 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه1392/06/23

سلام وصد درود

من ومامانی وباباییم رفتیم نمایشگاه مادرو کودک

خوب بود دیروز میرفتیم وشقایق جون وارشان نازنین رو هم میدیدیم ولی خب مهمون داشتیم(دایی باباعلیرضا) ونشد که بریم.

درحال دویدن برای ورود به سالن

نمایشگاه مادروکودک

من اصلا اهل زدن بچه ها نیستم ولی تا دلتون بخواد پیدا میشن بچه هایی که منو بزنن ،اوایل منم میزدمشون ولی مامانم بهم گفت: شاید اونا نمیدونن دستها برای زدن نیست ومتاسفانه این حرکت بچه ها توی روحیه من تاثیر بدی میزاره ومن عصبی میشم.

مامانم به این نتیجه سیده که باید به من یاد بده همه نینی ها خوب نیستن ومن باید بدونم که نینی بد هم وجودداره واخلاق یه نینی خوب نباید تحت تاثیررفتارهای یه نینی های بد قرار بگیره.

این شازده هم از اون نینی های بد روزگاره که مدام وبی دلیل به من حمله میکرد وخیلیییییییی بچه عصبی وبدی بود.

ومن مظلوم ومعصوم به حرکات این نینی بد خیره شده بودم.

نمایشگاه مادروکودک

مامانم به کمک من اومد وبا کیفش مسیر یورش نینی بد رو بست ولی ایشون ول کن ماجرا نبود واز یه مسیر دیگه به من حمله میکرد.مامانم پیشنهاد دادبهش شکلات بدیم ودرست در لحظه ای که من بهش گفتم:

بیا دوستم بهت شکلات بدم یکی دیگه زد به منعصبانی

وشکلاتم ازمون قبول نکرد.

بالاخره مامان این بچه تصمیم گرفت ببرتش و به این جنگ یکطرفه پایان بده ومنم از دستش راحت شدم.ولی متاسفانه روح وروانم ضربه خورد و عصبی شدم.

نمایشگاه مادروکودک

عاشق این وسیله شده بودم

نمایشگاه مادروکودک

واز لحاظ کیفی وفنی هم بررسیش کردم.

اینجا خیلی از دست نینی بد ناراحت بودم ویه قشقرق اساسی به پا کردم .که خدا رو شکر با محبتهای بابایی ومامانی مشکلم برطرف شد.

نمایشگاه مادروکودک

بازی

نمایشگاه مادروکودک

 

1

وروش(ورزش)لازمه تندرستیه!!

نمایشگاه مادروکودک

 

نمایشگاه مادروکودک

بارها فتیم تا مامان وبابام برای من عینک بخرن ولی من اصلا باهاشون همکاری نکردم ومدام گفتم من عینک نمیخوااااااااااااااام

ولی به محض اینکه خورشید خانوم اذیتم کنه عینک مامانم رو از چشمش برمیدارم وخودمو نجات میدم.

یه همچین پسری هستم من!!!!!!

نمایشگاه مادروکودک

 

مامان نوشت:

پسرگلم میدونم که زدن یکی از عادتهای بد بچه هاست که خیلی عادیه!!

ولی کم کم دارم از دست خودم ناراحت میشم که بهت گفتم کسی رو نزنی ،چون وقتی مورد تهاجم قرارمیگیری روحیه ات خراب میشه عزیزم

شیطونه میگه بهت بگم هرکسی زدت تو هم بزنش،فعلا دارم مقاومت میکنم ماهکم

 

پ ن:

یه اتفاق خیلیییییییییییییییییییییییییییییی عالی اون روز افتاد واونم دیدار ما با سمیه جون وسانلی ناز بود که واقعا بینظیر بود حیف که کوتاه بود وعکس هم نگرفتیم.عاشقتممممممممممممم سمیه جون

 

ودومی هم

دیدار با دوست خوبم سعیده جون وامیرطاهای نازش بود که اونم کوتاه بود ولی کلی دلم باز شد.عاشقتممممممممم سعیده جون

بدرود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان کیان کوچولو
26 شهریور 92 12:09
عزیزم منم با این حرفت موافقم ...
اگه محمد رهامم اونجوری مظلوم نمی نشست اون بچه هم بی خیال میشد و تمومش می کرد ..
عزیزم بهش یاد بده که بتونه از حقش دفاع کنه .. و ساکت نشینه اونم توی این دوره و زمونه ...
البته من نظرمو گفتم خودت با تجربه تر هستی ..
خدا رو شکر که روز خوبی داشتیــــــن عزیزم ..


یعنی بگم هرکی زدت بزنش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میترسم خشن بشه روحیه اش!!!ولی اینطوری هم خیلیییییی غصه میخوره بچم
ولی راست میگی باید بیخیال مهربونی شم!!!

ممنون گلم
مامان کیان کوچولو
26 شهریور 92 12:10
من خیلی دلم میخواست برم اما نشد .. در کل محتوای نمایشاه چی بود آخه ؟؟


آخیییییی انشالله سری بعد میری گلم.
مثل همه نمایشگاههای مادروکودک
سیسمونی ومحصولات بهداشتی واسباب بازی فکری وسی دی وکتاب ولباس و.....
محبوبه مامان الینا
26 شهریور 92 13:48
حاضری منو بزن
اما از بس دماغم درد میکنه نمیتونم بخونم پستو!
بزودی برمیگردم


الهیییییییییییییییییییییی
انشالله زودتر دردت آروم بشه عزیزم درد بینی خیلی بده خیلییییییییییییییی
مامان حسام كوچولو
26 شهریور 92 16:17
آخي گناه داره اينطوري پسرت رو عصبي مي كني. به نظر من محمد رهام بايد بدونه كه زدن كار بديه امابايد ياد بگيره از خودش دفاع كنه. هميشه شما حواست بهش نيست . خيلي ناراحتش شدم. چه بچه هاي بدي دارن مردم.
البته اين فقط يك ادعا ست كه من دارم شايد پسر منم همين طور بشه اما من قلبا نه دوست دارم كسي بچه مو بزنه و نه دوست دارم حسام به بچه كسي بزنه.
تا ببيبينيم بزرگ بشه چي مي شه


بعضی مامانها خیلی ریلکس وبی تفاوتن این خیلی بده،بچه ای که میزنه مامانش باید مراقبش باشه خوب.
بهش گفتم باید از این نینی ها دوری کنی ولی فکر کنم باید بگم هرکی زدت آزادی تو هم بزنیش.
مریم مامان نیکان
26 شهریور 92 17:13
عزیزم قربون مظلومیتت من اعتقادم بر اینه که تمامی خصوصیت اخلاقی کودک بیشتر از همه به ژنه.محمد رهام هم این نجابت رو از پدر و مادر خوبش گرفتهای جانم پسر خوب که اصلا کار بد بلد نیست خدا حفظت کنه


فدات بشم مریم جونم ،نظر لطفته
محبوبه مامان الینا
27 شهریور 92 7:28
سلااااااااااااااااااااااااام

الهی من فدات شم عزیزم که اون نی نی بد شما رو اذیت کرده! ببخشید اونوقت نقش مامان اون نی نی بد اونجا چی بود؟!!!!!!

سمانه جون منم با الینا همین مشکلو دارم و چون بهش گفتم اگه کسی تو رو زد تو نزنش بهش بگو دوست من تو نباید منو بزنی اگه منو بزنی من دیگه باهات دوست نمیشم! اونشب دوستش زده بودش (البته با هم خوبن هرازگاهی قاط میزنن) بهش گفته بود همین جمله رو ، اونم گفته بود خب دوست نباش! الینا هم اومده بود ناراحت و عصبی پیش من و اصرار داشت که من برم اونو بزنم!

حالا آخر شب حواسم بهش بود هر وقت کتک میخورد سریع فرار میکرد و به جای جاش هم از خودش دفاع میکرد منم با خباثت چیزی بهش نگفتم به نظر من هم مهربووووووووووونی خیلی زیاد هم تو این دوره زمونه خوب نیست ! انتخابو بسپار به خودش که هر جا که لازم بود از حقش دفاع کنه رفیق




سلام

خدا نکنه محبوبه جونم!!هیچی سعی کمرنگی داشت ولی بچش موفق تر از اون بود کاری که آخر کرد رو اول باید میکرد!!!وقتی دید محمدرهام میخواد بهش شکلات بده بهش برخورد وبچه اش رو برد.

خوبه خودشون از حقشون دفاع کنن ولی مقابله به مثل خوب نیست نمیخوام یادش بدم!!آفرین به الینا که خودش راه درست رو انتخاب کرده.

ممنون رفیق


محبوبه مامان الینا
27 شهریور 92 7:28
خصوصی


محبوبه مامان الینا
27 شهریور 92 11:49
کامنت من نیومده عایا؟!


اومده عزیزم هنوز تایید نشده بود ببخشید
محبوبه مامان الینا
27 شهریور 92 11:49
خصوصی


مهسا مامان نویان
27 شهریور 92 14:41
سلام دوست خوبم وبلاگ خیلی خوبی داری پسرامون همسنن منم چند وقت این قضیه کتک زدن فکر منم مشغول کرده عزیزم با اجازه لینکتون میکنم شمام اگه دوست داشتی بهمون سر یزن


سلام عزیزم خوش اومدین

با افتخار لینک شدید
مامان سانلی
28 شهریور 92 16:27
سلام سمانه جونم......
فدات بشم عزیزم.....منم خیلی خیی خیلی از دیدن روی ماه خودت و پسر گلت خوشحال شدم....صورتت پر از انرژی مثبت و مهربونی و خانومی بود..درست مثل نوشته هات پر بودی از مهربونی...رهامم هم که دیگه نگو...تا دیدمش شناختمش و کلی ذوق کردم...حس خیلی خوبی بهم دادین هر دوتون...مدتش کم بود ولی کلی بهم چسبید..شما نبودین یه چند دقیقه ای با رهام کیف کردم..از رهام عسل با اجازه شما البته .عکس گرفتم ولی واضح نیست.
هر دوتونو میبوسم...


سلام عزیزم
خوبی؟؟عروسک خوبه؟؟
منم عاشق خودت وصدای نازت وچهره مهربونت شدم درست مثل تصورم مااااااااااه ودلنشین بودی.ببخشید اولش نشناختمتانقدر بعد از دیدن شاد وپرانرژی شده بودم که نگو.....خاله قربون عروسک خجالتیامیدوارم زودتر حس نوشتنت برگرده ومن بیش از این دلتنگ عروسک وقلم شیرینت نباشم
بوووووووووووووس برای سمیه جون وعروسک نازش
محبوبه مامان الینا
30 شهریور 92 9:20
سلام خصوصی


انجام شد گلم
❤دو نیمه قلبم❤
2 مهر 92 8:08
سمانه چه جاهای جالبی و خوب و سرگرم کننده دارین شما
چقدر خوبه
سمانه جون من هم به محمد درست مثل خودت همینطوری یاد داده بودم که کسی رو نزنه و بعضی بچه ها به خاطر تربیت بد پدر و مادرشون دست بزن بدی دارن
من هم ناراحت میشدم محمد کتک میخورد بی دلیل
یه روز بهش یاد دادم که هر کسی زدت تو هم بزن چون من از سیلی خوردن بچه دلم میشکنه و با اینکه گفتم از خودت دفاع کن زیاد اهل دعوا نیست
فکر کن تا الان که رفته کلاس ششم اصلا" من به خاطر اینکه محمد کسی رو زده باشه مواخذه نشدم
راست هم میگی اون بچه ها ادمو بدجوری عصبی میکنن.خوبه که مادرش انو برد
وااااااااااااااااااااای من عاشق این دیدارها هستم هر چند کوتاه هم باشه.ایشالله یه روز همدیگرو ببینیم
وای سمانه دلم ماشین خواست بیام تهرانعاشق شب های تهرانمخاطره دارم


سلام مینا جونم
اره دیگه بهش اد دادم هرکسی زدش اول بهش تذکر بده بعدم بزنتش.خودمم ازش دفاع میکنم وبهش دفاع کردنو اموزش میدم
یه مامان ریلکسی داشت که نگو!!!کار ی که آخر کرد رو اول باید میکرد
انشالله به زودی
بابا اسن همه وسیله بیا خوووووووووو
مامان افسانه
3 مهر 92 0:03
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
3 مهر 92 14:53
آره کاش روز قبل میومدی ولی عیبی نداره حتما ب زودی همدیگه رو میبینیم.
سمانه جون منم نظرم اینه ک بچه بتونه از حق خودش دفاع کنه. اگر همه بچه ها عادی بودن مشکلی نبود ک ب بچه یاد بدیم کسی رو نزنه ولی بعضی از بچه ها مثل این پسر بچه اینطوری میشن.


انشالله
بله دقیقا دیگه دارم تغییر رویه میدم