نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

مهمونی

1393/10/12 درهفتمین سالروز حنابندون مامان وبابا دعوت شدیم خونه ی عمو مصطفی،دوست بابایی با مامانی برای دوستام هدیه خریدیم وکوکی های رنگی رنگی درست کردیم وشاد ومشتاق رفتیم خونه شون. فاطمه جون ومطهره که معرف حضور هستن ،اون فسقلی هم آریسا خانومه دختر عمو حمید که من اون روز باهاش آشنا شدم.   خاله مینا خیلی زحمت کشیده بودن وبه ما خیلی خوش گذشت،بعد رفتیم خونه ی مامانبزرگم وراه باز وبسته کردن لوردراپه رو کشف کردم تادرودی دیگر بدرود ...
1 خرداد 1394

ژوراسیک پارک

1393/10/05 نازدارم یه اتفاق خیلی بد افتاده مامان پنج ماهه وبت رو آپ نکرده راستش اون ماجرای""غم دنیاست""که هنوز برات ننوشتم وشایدم اصلا ننویسمش خیلی توی روحیاتم تاثیر منفی گذاشته!!یه جورایی شادابیم رو ازدست دادم،شکرخدا مشکلمون تاحدود زیادی رفع شده ولی آثارش از وجودمن هنوز نرفته!! خب بگذریم جبران میکنم مامان جونی مدت زیادی بود که ماهپسرمون ازمون باغ وحش طلب میکرد وما بهش قول ژوراسیک پارک داده بودیم البته به شرطی که میوه بخوره ،خلاصه با زور وادا والتماس گلپسر میوه خورد والوعده وفا بزن بریم گزارش تفریح درپارک دانیاسورا گذشته درادامه منتظره یه ظهر جمعه ویه بابای...
1 خرداد 1394

جشن یلدای فرشته ها

سلام عمرهمه ی فرشته ها به بلندای یلدا وتنشون سالم وشاد باشه همیشه مدتی بود تصمیم داشتم دوستان نی نی وبلاگی رو دعوت کنم خونه مون ،تا اینکه نزدیک یلدا شد وجرقه ی یه جشن گروهی تو ذهنم پدیدار شد. مسئله رو مطرح کردم ودوستان مهربونم استقبال کردن وبه کمک هم یه روز خوب رو براتون رقم زدیم. ادامه درادامه شب قبل از مهمونی با کلی ذوق وشوق بیدار موندی وکیک رو با هم به اتمام رسوندیم،بی صبرانه منتظر صبح شدن ودیدن دوستای گلت بودی،ازجمعه که مهمونامون رو دعوت کردیم شبهایی که باید به خواب بری رو میشمردی تا طلوع پنجشنبه زودتر برسه ودوستهات بیان خونه مون.قربونت برم که انقدرمهربونی   وروز موعود ...
13 دی 1393

چهارمین یلدا وتولد

اناردونه دونه                    رهام چه مهربونه                                              با دستای قشنگش اناررو کرده دونه                                &nbs...
9 دی 1393

آقا محمدرهامم

1393/09/27 محمدرهام نوشت: خاطرتون هست بابام برام میخوند آقا محمدرهامه                       شاهزاده ی ایرانه                                                   یارامام زمانه حالا من دارم آقاییم رو ثابت میکنم،همراه مامانم وخاله سعیده رفتیم دفتر خاله سو...
9 دی 1393

سرزمین عجایی

1393/09/26 سلام به روی ماه نبات زعفرونیم واین بار به همراه بابایی رفتیم سرزمین عجایی وکلی خوش گذروندیم. ادامه درادامه مطلب پدروپسر درحال کاراته بازی نازدونه کلی سر این بازی خندید وطنین قهقهه ش فضا رو مزین کرده بود.       ومن جایگزین پدر شدم واز خندهولذتت به اوج رفتم نازنینم     عاشق هاکی وگل زدن به منی قربون قد وبالات برم که هنوز برای موتورسواری کاملا یاریت نمیکنن           &...
8 دی 1393

اربعین

1393/09/22 هرسال اربعین تداعی نذری وخونه ی بابابزرگمه. بابابزرگ ماهم که امیدوارم سلامتیشو زودتر به دست بیاره وسایه ش برسر بچه ها ونوه نتیجه هاش مستدام وپایدار باشه. ادامه درادامه محمدرهام  وامیرحسین چشمای امیرحسین جونم نیمه باز افتاده یه عکس زیبا از سه فسقلی به یاد زیر یکسال مسابقه ی چهار دست وپارفتن به داوری هلنا عشق بی انتهای من درحال نوازش دیانا   وعمرمامان بین دخترخاله ها وپسر دایی من امیر حسن-محمدرهام-دیانا وهلنا تا اربعین دیگر البته به شرط حیات بدرود ...
28 آذر 1393