نازدار ما،محمدرهامنازدار ما،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره

❤❤محمدرهام هستی مامان وبابا❤❤

مهمونی سه فرشته

1393/09/05 عسل جون ومامانش ورایان جون ومامانش مهمون من ونازدونه م بودن وخیلی خیلی بهمون خوش گذشت،خاله هانیه یه کم حال ندار بود واز اومدن منصرف شده بود که با اصرارمن اونا هم اومدن وخیلی خیلی بیشتر خوش گذشت. عسل خانوم مظلوم پسرطلای من که با این ته دیگ خوردنش شگفت زده م کرد وبازی وشادی فرشته های بهمنی   وبرجی که نازدار من با قاصدکهاش درست کرد. پسرماه من خیلی دست ودلبازی وبا سخاوت تمام وسایلت رو دراختیار دوستات قرار میدی عاشق خودت وقلب مهربونتم فرشته ی زمینی من ...
26 آذر 1393

شهربازی ایده آل

1393/08/26 سلام به روی ماه خوانندگان وب نازدونه سلام به روی ماه جوجه پرطلای نازم که داره خاطراتشو مرور میکنه. همراه دوستان نی نی وبلاگیمون رفتیم شهربازی وخوش گذروندیم. عکسها درادامه مطلب منتظر نگاه مهربونتونه بفرمایید ادامه مطلب توی مسیر یه سری هم به پارک زدیم وکمی بازی کردی جوجه جونم     وقتی رسیدیم خاله سعیده وآرتین رسیده بودن وبعدشم بقیه ی دوستان کم کم اومدن،اینجا کلی آوا رو که خواب بود ناز ونوازش کردی وشروع بازی وهیجان           ...
26 آذر 1393

"ب" مثله بابا

تقدیم به مردوپدری مهربان گاهی هم اینجوری فکر کنیم بد نیست اﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ... ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ... ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود... ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ... و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ... به او سخت نگیر..! او را خراب نکن..! ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..! ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه نزن..! ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ... ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ... آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..! ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست...
7 آذر 1393

رهام ناقلا

سرتونو بدین عقب!!اگه بتونین جلوی لبخندتون رو بگیرین که خیلی بهتره حالا یک چشمتونو بگیرین!!!!!! اگه هنوز مامانتون دوربین دستشه دوتا چشمتونو بگیرین وزیر چشمی نگاش کنین اگه کوتاه نیومد شکلک دربیارین بازم شکلک انقدرکه عصبانی شه ودوربین رو خاموش کنه!!! ای بابا هنوزم داره دنبال زاویه میگرده اصلا دستتونو ببرین جلوی لنز دوربین!! اگه بازم رهاتون نکرد خودتون رو بزننین به خواب نه!!!!!!! خسته نمیشه!!!عصبانی هم نمیشه!! خب کم کم بیدار شید براش دو سه تا ژست بگیرین وگرنه عمرا به حال ...
2 آذر 1393

عاشورا

سلام نازنین پسر امسال عاشورای حسینی با روز دانش آموز یعنی سیزده آبان تلاقی داشت.واسه خودت مردی شدی بزرگمرد کوچکم تاسوعا وعاشورا با بابایی میرفتی مسجد وعزاداری میکردی کلی هم خوشحال بودی ومیگفتی چون پسر خوبی بودم واذیت نکردم وسینه زدم بهم غذاجایزه دادن کلی هم نظر سنجی میکردی ومیگفتی: به نظرت جایزه م چیه؟ من:نمیدونم شما: حدس بزن،میتونه لابیلا پلو باشه،میتونه برنج خالی باشه،شایدم ماراکانی باشه ادامه درادامه عروسکم آماده رفتن به عزاداری روزتاسوعا   عاشورا ودلبندم درصف عزاداران حسینی بعداز نماز ظهر عاشورا رفتیم میدان امام حسین پسرک ...
2 آذر 1393

سرزمین عجائی

سلام روز پنجشنبه یکم آبان یه روز پرترافیک برای من ونازدونه م والبته آقای پدر بود.اول قراربود جمعه وسه تایی بریم سرزمین عجائب ولی چهلم زنعموی بابایی بود وما برنامه رو انداختیم برای پنجشنبه وهمراه هانیه جون وعسل نازش رفتیم که چهارشنبه فهمیدیم مراسم افتاده برای پنجشنبه وبا این تغییر برنامه خدا میدونه ما چه ستمی کشیدیم بابایی نیمه ی مسیر اومد دنبالمون وتوی ماشین لباس عوض کردیم وناهارخوردیم وکلی عذاب کشیدیم و... خلاصه که روز شلوغی بود ولی خیلی خوش گذشت بعد از ختم هم رفتیم خونه ی مامانبزرگ وکلی با پسرعمه هات بازی کردی البته از اون روز نسبت به آرمین نظرت عوض شده وهمش میگی ازش خوشم نمیاد پسر بد وبی ادبیه داشت دوستمو خفه میکر...
17 آبان 1393

شهرموشها

1393/07/29 زمان کودکی های ما شهرموشها پخش میشد وخیلی محبوب بود حالا بعد از سالها هم از عمر ما وهم از عمر موشها شهر موشهای 2ساخته شد. ماهم رفتیم سینما وورقی زدیم به خاطرات کودکی واشنا کردیم نوگلمون رو با این شهر وساکنینش. زوج سمت راست همون نارنجی وکپل سی سال پیش هستن که با هم ازدواج کردن ویه دختر به نام صورتی ویه پسر به نام کپلک دارن وکپل یه رستوران زده ویکی از همکلا سیهاشون به اسم دم دراز پیششون کار میکنه واین پسره سمت چپ عکس پسر شه که اسمشم مشکی هست.     از دوستام که اکثرشون مامان فرشته های بهمن 89 هستن شنیده بودم که بچه ها از صحنه ی ورود گربه ها خیلی ترسیده ب...
7 آبان 1393

فیروز

1393/07/28 سلام سلام من ومحمدرهام یا بهتره بگم من به واسطه ی محمدرهام به عنوان مصرف کننده ی برتر شرکت فیروز شناخته شدم وباهام تماس گرفته شد وقرار شد توی همایش ژل بهداشتی بانوان فیروز شرکت کنم.راستش اولش یه کم دودل بودم وگفتم نمیام ولی بعدش دل رو زدم به دریا وگفتم : اگه حضور پسرم مزاحمت وممانعتی نداره میتونم شرکت کنم واز طرف پرسنل مهربون فیروز پذیرفته شد ودوتایی راهی همایش شدیم. آشنایی من وفیروز از اونجایی شروع شد که درآستانه ی یکسالگی محمدرهام داشتم با دوستم محبوبه چت میکردم که بهم گفت شامپوی سر جانسون سرطانزاست ودنیا روی سرم خراب شد وتحیقات گسترده اغاز. خلاصه که درست یا غلطش رو فقط خدا میدونه ولی گویا ...
7 آبان 1393

قراردوستانه

1393/07/23 درود با دوستان نینی وبلاگیمون قرار داشتیم ،البته من ومامان از صبح بیرون بودیم وکلی خسته ورنجور شده بودیم ولی دیدن دوستان به آدم انرژی میده. تازه قبل از ورود به خانه ی بازی خرید هم رفتیم وخسته تر شدیم.آقای فروشنده ی مردونه فروشی عاشقم شده بود وهمش میگفت: بیخود نیست انقدر آقا ودلنشینه،اسم پیغمبرمون روشه هنوزم هرکسی اسممو میپرسه میگم من مَحَمَدرهامم اون روز از اون روزا بودااااااا از اون روزایی که هربچه ای به من میرسید یه دونه نثارم میکرد،ولی مامان خیلی خوشحال بود چون من برای اولین بار از خودم دفاع میکردم البته هنوزم واهمه داشتم وقبل از دفاع توی چشمای مامان نگاه میکردم....
7 آبان 1393

غدیرنامه

1393/07/21 سلامی به گرمی ولایت علی(ع) هیچ دانستی که عین علی،عینیت حق است و لامش،کون و مکانش،لا مکانی و لا زمانی و (یای) او استمرارش در یس؛ علی بهانه ای شد که خالق عشق خود را برون ریزد و علی از اعلی مشتق شد! علی مومن است و حق مومن و علی بیان چهره زیبای مومن،علی مهیمن است چون همیشه شاهد است،علی مومن است که هرگز سر به پیش غیر حق فرو نیاورد،علی سلام است که قبولش سلامت است و حصن است و دژ محکم. علی عزیز است به خواست یار سرمد و علی جبار است با گردنکشان و متکبر است با متکبران.علی سبوح است از هرگونه شرکی که علی قدوس است و قدیس که علی مَلکِ بر انس جان،که علی قدیر است و علی حکمت غدیر است که علی علیم است که ...
7 آبان 1393